Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home3/drhashemi/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 151  توجه به ابعاد امنيت فردي و اجتماعي در قرآن ضرورتی در جهت ارتقاء امنیت تربیتی شهرستان لامرد » وب سایت دکتر سید احمد هاشمی در شیوه های نوین آموزش
هدیه معنوی این مجموعه را به روح پاک مادر و پدر بزرگوارم تقدیم می کنم و از همه خوانندگان محترم برای ایشان التماس دعا دارم
موضوع: مقالات كنفرانس هاي داخلي    نويسنده: administrator    تاريخ: 15 خرداد 1391    بازديدها: 3138
توجه به ابعاد امنيت فردي و اجتماعي در قرآن ضرورتی در جهت ارتقاء امنیت تربیتی شهرستان لامرد

دکتر سید احمد هاشمی
ابوالفضل عباسی
a.abolfazl1369@yahoo.com


چکيده
امنيت از مقوله هاي اساسي است که وجود آن در تمام ابعاد زندگي بشري به نحو ملموسي احساس مي شود. از منظر اسلامي «امنيت معنوي» يا «ايمان»، سرچشمه اصلي امنيت به شمار مي آيد. تعامل ايمان و امنيت به خوبي در قرآن نمايانده شده و بر همين مبنا قرآن کريم امنيت را از برکات نازله ي الهي بر مؤمنين و مايه ي افزايش ايمان آن ها می داند .
نوشتار حاضر، مطالعه اي اکتشافي جهت دستيابي به مفهوم امنيت و ابعاد فردي و اجتماعي سازوکارهاي تأمين آن ها در نظام اسلامي است و تلاش مي نمايد که ديدگاه هاي اسلامي در موضوع حاضر را براساس شواهد قرآني، تبيين و تفصيل نمايد و به ويژه سازوکارهاي تأمين امنيت را به تفکيک ابعاد مذکور مورد اشاره قرار دهد. هم چنين پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی با محور قرار دادن اين گزاره که ايمان و امنيت معنوي، سرچشمه و مبناي اصلي کليه ابعاد امنيت و سازوکارهاي تأمين آن مي باشد، به پاسخ به سؤال مقدماتی خود و اثبات مدعاي خويش پرداخته و نشان مي دهد که اسلام درباره مفهوم امنيت، بويژه در ابعاد فردي و اجتماعي آن، صاحب نظر مي باشد و از نظریه های آن می توان در جهت ارتقاء امنیت لامرد سود جست.
کليد واژه ها: قرآن کريم، ايمان، امنيت فردي ـ اجتماعي، کرامت انساني، جهاد.

مقدمه
امنيت از مقوله هاي اساسي است که وجود آن در تمام ابعاد زندگي بشري به نحوي ملموس و مؤثر، احساس مي شود و يکي از اساسي ترين انگيزه هاي زندگي جمعي و مدني انساني، ضرورت تأمين امنيت بوده، به گونه اي که از گذشته ي دور تاکنون، از کارکردهاي اصلي اجتماعات بشري و دولت ها، تأمين امنيت مردم و صيانت از آنان در مقابل خطرات داخلي و خارجي و هم چنين نهادينه کردن آن، بوده است.
از منظر اسلام «امنيت معنوي» يا «ايمان»، سرچشمه ي اصلي امنيت به شمار مي آيد. تعامل ايمان و امنيت به خوبي در قرآن تبيين شده و بر اين واقعيت پافشاري گرديده است که امنيت واقعي و سرچشمه اصلي آن، در گرو ايجاد امنيت معنوي، ايمان به خدا و کسب رضاي الهي خواهد بود؛ چنان که اين امنيت، به عنوان ريشه تمامي امنيت ها و آرامش ها برشمرده شده و برهمين مبنا، قرآن امنيت را از برکات نازله ي الهي بر مؤمنين و مايه ي افزايش ايمان آن ها مي داند (طباطبايي، 1374، ج 11، ص 487).
موضوع امنيت از لحاظ سطوح به امنيت فردي، گروهي، ملي و بين المللي تقسيم گرديده و ابعاد متنوعي، هم چون معنوي، فردي، اجتماعي، سياسي، نظامي، اقتصادي، حقوقي، فرهنگي و غيره را در بر مي گيرد. شايان ذکر است که مفهوم امنيت و ابعاد گسترده و گوناگون آن، در قرآن و روايات اسلامي به خوبي تبيين شده است، که از باب نمونه در اين نوشتار تلاش گرديده با پرسش از ابعاد فردي و اجتماعي امنيت، اين مفهوم با اهميت در قرآن کريم، تشريح گردد و از آن به عنوان مبنایی ضروری در جهت ایجاد امنیت شهرستان لامرد سود جست. بنابراين سؤال، مفروض مورد اثبات اين نوشتار به اين صورت قابل طرح است که: «اسلام داراي ديدگاه مدرن و امروزي درباره مفهوم امنيت و راه کارهاي ايجاد و گسترش آن، به ويژه درابعاد مهم فردي و اجتماعي آن است.»
• مفهوم شناسي امنيت و ابعاد فردي و اجتماعي آن
ريشه ي لغوي اين واژه از ثلاثي مجرد «أمن» است و با مشتقاتي مانند استيمان، ايمان و ايمني هم خانواده است و به مفهوم اطمينان و آرامش در برابر خوف، تفسير و ترجمه شده است؛ چنين تعاريفي تا حدود زيادي به واقعيت نزديک بوده و شامل دو بعد ايجابي و سلبي در تعريف امنيت است. از يک سو، اطمينان و آرامش فکري و روحي، از سوي ديگر فقدان خوف، دلهره و نگراني که موجب سلب آرامش و اطمينان گردد. امنيت داراي دو بعد عيني و ذهني نيز مي باشد؛ امنيت ذهني يا به اصطلاح «امنيت پنهان» که نسبت به ساير اشکال امنيت، همانند روح، نسبت به جسد است، کمتر مورد توجه واقع شده است.
در تبيين دو وجه عيني و ذهني امنيت بايد افزود که عموماً امنيت را در قالب تهديد نکردن تعريف کرده اند که امري عيني است. اما بايد اضافه کرد امنيت وقتي وجود دارد که احساس شود تهديد درکار نيست و اين همان امنيت ذهني است. لذا امنيت شامل معاني اطمينان، عدم خوف و در امان بودن و نهراسيدن است و در بردارنده احساس امنيت در حالات و موقعيت هاي ذهني است تا ايمني و اطمينان خارجي در موقعيت هاي عيني و بيروني و وضعيت فيزيکي را با حالت فکري در هم آميزد. بديهي است امنيت ذهني و عيني از بعد فردي به امنيت اجتماعي وابسته است. بنابراين در تعاريفي که از امنيت ارائه مي شود يکي از معيارهاي اساسي، حفظ و ايمني ارزش هاي اساسي و حياتي مورد قبول جامعه است.
از سوي ديگر، امنيت از موضوعات بسيار مهمي است که در قرآن و روايات به گستردگي به آن اشاره شده است. البته صورت لامردي و عربي اي کلمه به اشکال «امنيت» و «امنيه» در متون اسلامي موجود نيست و بيشتر با عبارات و مشتقاتي از ثلاثي مجرد «اَمِنَ» از آن ياد شده است و در مجموع از ريشه يا کلمه «أمن»، 62 کلمه مشتق و حدود 897 بار در قرآن به کار رفته که از اين تعداد، 358 مورد در آيات مکي و 521 مورد در آيات مدني استفاده شده است (روحاني، 1368، ج 1، صص 373-372(.
پيوند معنايي ناگسستني اين اصطلاح با نفس،کلمه هاي اسلام، ايمان و مؤمن، حاکي از اهميت فوق العاده مفهوم امنيت است. مفهومي که علاوه بر قرآن و روايات، به وفور در ادعيه ي اسلامي و شيعي ديده مي شود.
• امنيت فردي
امنيت فردي، عبارت است از حالتي که جسم و روح فرد در آن فارغ از ترس و آسيب رسيدن به جان و مال و يا آبروي خود يا از دست دادن آن ها زندگي کند. علاوه بر جنبه هاي مادي حيات فردي و اجتماعي و بنا به آيه شريفه «الا بذکرالله تطمئن القلوب»، (رعد، 28) امنيت فردي را بايد در ايمان واقعي و آرامش روحي و اطمينان و طمأنينه نفس را در ياد خداوند متعال جستجو کرد.
هم چنين مي توان با رويکرد فلسفي به موضوع امنيت فردي انسان نگريست و به لحاظ مفهومي و نه مصداقي، انسان و جايگاه وي را در نظام هستي مورد بررسي قرارداد. در اين رويکرد امنيت داشتن انسان به معناي ثبات هويت شخصي او نسبت به خودش، خدا و جهان، با توجه به پويايي انديشه ي اصيل انساني مي باشد و بي امنيتي انسان به معناي فروپاشي شخصيت و جايگاه و هويت انسان نسبت به خدا، خودش و جهان و درنتيجه بحران هويت او درنظام هستي است. در عصرحاضر، ملاحظه مي شود که بسياري ازانسان ها، بويژه درجوامع غربي، نسبت اصيل خود را با خدا، جهان و خويشتن گم کرده و دچار فروپاشي شخصيت فکري و تشويش انديشه و غفلت از هستي اصيل و هويت بنيادين خود شده اند (قرباني، 1379، ص 140).
از سوي ديگر موضوع امنيت فردي نقطه شروع خوبي را براي تحليل هاي گسترده تر اين باب و ورود به قلمرو سياست، رواشناسي و جامعه شناسي است؛ بويژه از منظر سياسي تعاملات فرد و دولت دراين حوزه اهميت وافر مي يابد. به اعتقاد باري بوزان امنيت فردي به شبکه روابط و تناقضات بين امنيت شخصي و دولت مرتبط مي شود به گونه اي که «دولت» منشأ اصلي تهديد و نيزامنيت افراد محسوب مي شود. افراد، علت اصلي و نيز سرمنشأ برخي محدوديت ها براي فعاليت هاي دولت در راستاي تأمين امنيت،هستند. لذا با توجه به اينکه افراد منبع اوليه ي ناامني يکديگر هستند، مسأله امنيت فردي ابعاد گسترده تر اجتماعي و سياسي پيدا مي کند. همين امر منجربه طرح سؤالاتي پيرامون ماهيت اساسي دولت مي شود. با اين ملاحظه امنيت فردي با تبديل به مسأله اي اجتماعي، ماهيتي جمعي و مدني مي يابد (بوزان، 1378، ص 51(. در واقع می توان گفت: امنیت فردی سرآغاز و مقدمه ی دیگر ابعاد امنیت در لامرد می باشد. بنابراین ضروری است، با ایجاد امنیت فردی در برای انسانها در جهت آرامش و پیشرفت جامعه گام برداشت.
• امنيت اجتماعي
امنيت اجتماعي شخص به معني حفظ جان، مال، آبرو و موقعيت هاي اجتماعي شخص از جانب عوامل اجتماعي مي باشد. يعني از جانب افراد ديگر، ساير گروه ها و حکومت و قانون،جان و مال و آبرو موقعيت اجتماعي فرد مورد تهديد قرارنگيرد. به اين ترتيب امنيت اجتماعي عبارت است از حالت فراغت همگاني از تهديدي که کردار غيرقانوني دولت يا دستگاهي،يا فردي، يا گروهي در تمام يا بخشي از جامعه پديد مي آورد. علاوه براين در انديشه ي اسلامي، رعايت تقوا ومعيارهاي الهي و سپس انساني، اصلي ترين شرط تحقق امنيت اجتماعي و رعايت حقوق انسان ها و مقابله با متعديان به حقوق عمومي و امنيت جمعي،به شمار مي رود. از این رو ضروری است با بسترسازی مناسب شرایط تحقق این مهم را در شهرستان لامرد فراهم آوریم.

• امنيت فردي و اجتماعي در قرآن
همان گونه که پيش از اين بيان شد، امنيت فردي عبارت است از حالتي که فرد از لحاظ جسمي و روحي درآن فارغ از ترس و آسيب به جان، مال و و يا آبروي خود و يا از دست دادن آنها، زندگي کند؛ همانگونه که امنيت اجتماعي به معني امنيت جان، مال،آبرو و موقعيت شخص از جانب عوامل اجتماعي مي باشد. در انديشه ي اسلامي امنيت فردي و اجتماعي را بايد در سايه ي تقوا و عدالت و رعايت حرمت و حقوق انسان ها و دفاع از مظلومان و برخورد با مفسدان و مجرمان و رفع فقر، تأمين رفاه و معيشت مردم و حفظ آزادي هاي مشروع و حاکميت عادلانه، حقاني و قانوني و براساس معيارهاي انساني و الهي جستجو کرد. البته با توجه به ارتباط زياد مباحث دو گونه ي امنيت اخير، با مباحث امنيت سياسي، برخي از مباحث مشترک دربخش امنيت سياسي مطرح خواهد شد. از سويي ريشه و اساس کليه ي ابعاد امنيت از جمله امنيت فردي و اجتماعي نيز از ديدگاه قرآن و روايات در ايمان و باورهاي عميق ديني و امنيت معنوي نهفته است و آنها را نيز، بايد در تقويت بنيادهاي معنوي جامعه جستجو کرد. در اين گفتار نيز با اتکا به شواهد قرآني، به گونه اي مختصر به ذکر آيات مرتبط با امنيت فردي، اجتماعي و سازوکارهاي تأمين آن پرداخته مي شود. آيات الهي با تأکيد بر اصل کرامت و ارزش والاي انسان، بر حفظ حرمت و حريم او و امنيت فردي و اجتماعي افراد چه در حوزه فردي و چه در حوزه ي اجتماعي پافشاري نموده اند. اين معنا بويژه ازمقام عاليه اي که خداوند براي انسان قائل شده، بهتر فهميده مي شود. قرآن کريم انسان را درمواردي متعدد ستوده است و او را اشرف مخلوقات مي داند و آفرينش وي را به خود تبريک مي گويد (3) و تعبيرهاي مختلفي مانند خليفه ي الهي (4) و مسجود ملائکه (5) ذکر کرده است و علم ويژه که به علم اسماء تعبير شده است و از ملاک هاي برتري مي باشد و به او عطا فرموده است؛خداوند،انسان را به عنوان امانتدارخويش معرفي نموده است،امانتي که آسمان ها، کوه ها و زمين از قبول آن سرباز زدند. (6) انسان يکي از نشان هاي بزرگ آفرينش است و براي خود جهاني وسيع و بي کران دارد. (7) از ديدگاه قرآن، موجودي داراي شرافت و کرامت و شخصيت ارزشمند،(8) و درعين حال داراي امنيت و آزادي لازم دراختيار راه و سرنوشت خويش است. (9) او موجودي برگزيده است (10) و بر ديگر موجودات برتري دارد. (11) انسان، حق بهره برداري از جهان را دارد و آفرينش در اختيار اوست (12) و هدف آفرينش وي، پرستش خدا و رشد و تعالي در مسير بي نهايت الي الله است. (13) انسان در حجاب تن و مايه محجوب است و چون اين حجاب را برمي افکند حقايق جهان براو ظاهر مي شود (14) .
خالق هستي با همه قدرت و سيطره اش بر جهان، انسان را همچون سايرحيوانات محکوم با مبادي طبيعي و غريزي نکرده، بلکه تنها با امر ونهي و ارشاد به عواقب امور او را به نظم و انضباط و امنيت مطلوب هدايت کرده است و اين خود انسان است که با انتخاب و اختيار خويش سرنوشت خود را رقم مي زند (15) و البته در اين انتخاب خود مسئول است (16).
امنيت فردي و اجتماعي متکي برعدالتي که درآن حقوق انسان ها از هرنوع تجاوز و تعرض مصونيت داشته باشد،از آرمان هاي اصيل بشري و ارزشمند، در قرآن است. قرآن سه عامل عمده را به عنوان تهديد کننده ي امنيت و آفت امان دانسته، و ضمن هشدار در اين مورد، آنها را از جرايم بزرگ ضدبشري شمرده است:
الف: ظلم که دشمن امنيت است و حتي ظالم هم در شرايطي که ظلم حکم فرماست امنيت نخواهد داشت.
ب: تجاوز به حريم حقوق ديگران که قرآن را از آن به تعدي نام مي برد.
ج: افساد و ايجاد بي نظمي و اختلال در روابط اجتماعی.
اينک به عنوان نمونه به ذکر چند آيه زير اکتفا مي شود:
• در روي زمين فساد به پا نکنيد، از آن پس که اصلاح گرديد (17).
• مجازات کساني که با خدا و رسول به ستيز برمي خيزند و در زمين به افساد مي پردازند آن است که کشته شوند يا به دار آويخته شوند يا دست و پايشان بريده شود و يا به شهر ديگري تبعيد گردند (18).
• جز در مورد ستمگران تعدي جايز نيست (19).
• کسي که مرتکب تجاوز و ظلم شود در آينده ي نزديک سزاي او فرود درآتش خواهد بود (20).
• کساني که ايمان آورده و ايمان خود را به شرک نيالوده اند، امنيت وامان يافته اند و ايشان راه يافتگانند (21).
ازنظر قرآن ـ و خصوصاً براساس آيه ي اخيرـ امنيت در کليه ي ابعاد آن بويژه در بعد فردي و اجتماعي، اختصاص به صالحان و افرادي دارد که مرتکب خلافي نشده اند و همچنين کساني که در مسيرانجام وظيفه بوده و درمقام احترام به قانون مي باشند. اما آنهايي که در مسير خلافکاري هستند و يا مرتکب بزه و جرم شده اند به دليل ماهيت عملکردشان از حق امنيت مزبور محرومند.
قرآن به کساني که در فکر توطئه و انديشه و مکر سوء هستند هشدار مي دهد و آنها را از دايره امنيت خارج مي کند؛ (22) سپس ايشان را از مکرالهي،يعني بازتاب و پيامد توطئه ها و جرم ها و عملکرد فاسدشان برحذر مي دارد. (23) اين در حالي است که خداوند متعال در سوره نور آيه 55 به مؤمنان و کساني که اعمال صالح انجام مي دهند وعده جانشيني خود در زمين و تبديل خوف آنها را به امنيت،مي دهد. (24) بديهي است ثبات ايمان مؤمنين و انجام اعمال صالح،مقتضي رعايت امنيت فردي و اجتماعي افراد و عدم تعرض و تعدي به حقوق آنان است. اين عدم تعدي و تعرض حتي از سوي خداي متعال نيزاعلام شده است (25) و شامل موارد متعددي از جمله عدم ايذاء، مسخره کردن ديگران، گمانه زني زياد نسبت به آنان، تجسس، غيبت، عيب گيري، خطاب کردن ديگران با القاب زشت، تصرف ناحق درمال افراد و ... مي گردد که برخي آيات مربوطه در زير ذکر مي شود:
• و کساني که مردان و زنان مؤمن را بدون آنکه مرتکب [عمل زشتي] شده باشند آزار مي رسانند قطعاً تهمت و گناهي آشکار به گردن گرفته اند (26).
• اي کساني که ايمان آورده ايد، نبايد قومي قوم ديگر را مسخره کند،شايد آنها از اين گروه بهتر باشند (27)
• ... و از يکديگر عيب مگيريد و به يکديگر لقب هاي زشت مدهيد. چه ناپسنديده است نام زشت پس ازايمان و هرکه توبه نکرد؛آنان خود ستمکارند (28).
• اي کساني که ايمان آورده ايد از بسياري گمان ها بپرهيزيد که پاره اي از گمان هاگناه است و جاسوسي نکنيدو بعضي از شما غيبت بعضي نکند،آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادرمرده اش را بخورد [پس] از خدا بترسيد که خدا توبه پذيرمهربان است (29).
• اي کساني که ايمان آورده ايد اموال يکديگر را به ناروا مخوريد (30).
• هرکس کسي را ـ جز به قصاص قتل، يا [به کيفر] فسادي درزمين ـ بکشد،چنان است که گويي همه ي مردم را کشته باشدو هرکس کسي را زنده بدارد چنان است که گويي تمام مردم را زنده داشته است (31).
تعدي وتجاوزبه حريم امن فردي و اجتماعي افراد نه تنها در تفکراسلامي به شدت نفي شده است بلکه آيات الهي تأکيد بر صفات حميده ي فردي و اجتماعي مانند ايثار و امانت داري و ... دارند؛ قرآن دراين باره مي فرمايد:
• و هر چند در خودشان احتياجي [مبرم] باشد،آنها را با ايثار برخودشان مقدم مي دارند و هرکس از خست نفس خود مصون ماند،پس از رستگاران خواهد بود (32).
• و [مؤمنان] آنان که امانت ها و پيمان خود را رعايت مي کنند (33).
• اي کساني که ايمان آورده ايد،به خداو پيامبرخيانت نکنيد و [نيز] درامانت هاي خود خيانت نورزيد و خود مي دانيد (34).
علامه طباطبايي درتفسيرآيه اخير مي نويسد:
خيانت به معناي نقض امانت و امانت عبارت است از اينکه به وسيله ي عهد و يا وصيت و امثال آن امنيت حقي ازحقوق حفظ شود» (طباطبايي، 1374، ج 9، ص 68).
قرآن مجيد به قدري به مسأله امنيت فردي و اجتماعي و نفي تعدي و تجاوز اهميت مي دهد که حتي به مؤمنان دستور مي دهد که در برخورد با اهل لغو و نادانان، به آنان سلام گويند. بايد اذعان کرد که «سلام» در تفکراسلامي اعلام امنيت از تعدي و ظلم از ناحيه سلام دهنده به شخصي است که به وي سلام داده مي شود. قرآن در سوره قصص درباره مؤمنان مي فرمايد:
و چون لغوي بشنوند از آن روي برمي تابند و مي گويند: کردارهاي ما از آن ما و کردارهاي شما ازآن شماست. سلام برشما، جوياي [مصاحبت] نادانان نيستيم» (35).
بنا به آيات الهي، شعاراسلام، يعني سلام وحتي نام اين ديانت از امنيت و اعلام آن به سايرين ريشه گرفته است. به تعبير بسياري مفسرين،ازجمله علامه طباطبايي، کلمه سلام ازحيث لغوي و همانطور که راغب در مفردات گفته، پيراستگي و سلامت خواهي از آفات ظاهري و باطني است و اين معنا در همه مشتقات اين کلمه يعني سالم، سلامت، اسلام، تسليم و غيره جاري است و دو کلمه سلام و سلامت يک معنا دارد و ظاهراً واژه ي سلام و واژه ي اَمن،معنايي نزديک به هم دارند، تنها فرقي که بين اين دو ماده لغوي است اين است که سلام به معناي خود امنيت با قطع نظر از متعلق آن است، ولي کلمه ي امنيت به معناي سلامتي از خطرات است.
علامه درتعامل کلمه ي سلام و امنيت بر اين باوراست که سلام يکي از اسماي خداي تعالي است و وجه آن، اين است ذات متعال خداوند،نفس خيراست،خيري که هيچ شري دراو نيست. بهشت را هم اگر دارالسلام گفته اند به همين جهت است که در بهشت هيچ شر و ضرري براي ساکنان آن وجود ندارد و بعضي گفته اند اگر بهشت را دارالسلام خوانده اند به اين مناسبت است که بهشت خانه خداست،که نامش سلام است. ولي برگشت هر دو وجه در حقيقت به يک معناست براي اينکه اگر خداي تعالي هم، «سلام» ناميده شده براي اين است که از هر شر و سوئي مبرا است، پس دارالسلام به طور مطلق دارالسلام است و جايي که به طورمطلق دار سلامت باشد جز بهشت نمي تواند باشد، براي اينکه آنچه از سلامت در دنيا يافت شود سلامت نسبي است، نه مطلق؛ زيرا هيچ چيزي در دنيا وجود ندارد که براي ما سالم و ايمن باشد،مگر آنکه همان چيز،مزاحم بعضي از چيزهايي است که دوست داريم ) طباطبايي، 1374، ج 10، ص 54( .
علامه کبير در تفسير سلام به آياتي مانند آيات زير استناد کرده است:
« فإذا دخلتم بيوتاً فسلموا علي أنفسکم تحيّه من عندالله مبارکه طيبهً...». (36) (نور، 61) .«ياأيها الذين ءامنوا لا تدخلوا بيوتاً غيربيوتکم حتي تستأنسوا و تسلموا علي أهلها ذلکم خيرلکم لعلّکم تذکّرون» (37) (نور، 27).
« وإذا جاءک الذين يؤمنون باياتنا فقل سلام عليکم کتب ربکم علي نفسه الرحمه...». (38) (انعام، 54). به تعبيرعلامه، سلام دادن درحقيقت اعلام امنيت از تعدي و ظلم ازناحيه سلام دهنده به گيرنده سلام است. شخص سلام دهنده به سلام گيرنده اعلام مي کند تو از ناحيه ي من در اماني و هيچگونه ظلمي و تجاوزي از من نسبت به خودت نخواهي ديد و آزادي فطري را که خدا به تو مرحمت کرده از ناحيه من صدمه نخواهد ديد. (طباطبايي، 1374، ج 5، ص 47) علامه در ادامه مي فرمايد:
« و اين که گفتيم سلام طريقه اي است معتدل، علتش اين است که اولين چيزي که يک اجتماعي متعاون نيازمند آن است که در بين افراد حاکم باشد، همانا امنيت داشتن افراد ـ در عرض و مال و جانشان ـ از دستبرد ديگران است، نه تنها جان و مال و آبرو، بلکه لازم است هرچيزي که به يکي از اين سه چيز برگشت کند امنيت داشته باشد و اين همان سلامي است که خدا عزوجل آن رادربين مسلمانان سنت قرارداد تا هر فردي به ديگري برخورد کند قبل ازهر چيز سلام بدهد؛ يعني طرف مقابل را از هر خطر و آزار و تجاوزخود امنيت دهد.»... (طباطبايي، 1374، ج 5، ص 47) پس کلمه سلام تحيتي است که گسترش صلح و سلامت و امنيت در بين دو نفر را که به هم مي رسند را اعلام مي کند، البته صلح و امنيتي که نسبت به دو طرف مساوي و برابراست و همانند تحيت هاي جاهليت قديم و جديد علامت تذلل و خواري زيردست نسبت به مافوق نيست» (طباطبايي، 1374، ج 5، ص 51).
با توجه به اين که شعار سلام، شعار تحيت و ابراز امنيت خواهي مسلمانان نسبت به سايرين است در روايات، بسياري از کساني که نبايد به آنها سلام کرد،يادآوري شده است! که از جمله آنها يهود و نصارا، مجوسيان، بت پرستان، کساني که بر سرسفره شراب نشسته اند،مخنثين، رباخواران و فاسقين که فسق خود را علني کرده اند و... مي باشند. (طباطبايي، 1374، ج 5، ص 51) بنابراين تحيت و امنيت خواهي اسلام و مسلمانان براي سايرين به طور مطلق نيست و افراد معاند و يا منحرف و يا گناهکاري مانند موارد پيش گفته، از آن استثنا شده اند.
نتيجه
نوشتار حاضر، مطالعه اي اکتشافي در دستيابي به مفهوم امنيت و ابعاد فردي ـ اجتماعي، سياسي ـ نظامي و سازوکارهاي تأمين آنها درنظام اسلامي بود و تلاش نمود که ديدگاه هاي اسلامي در موضوع حاضر براساس شواهد قرآني، تبيين و تفصيل نمايد و بويژه سازوکارهاي تأمين امنيت را به تفکيک ابعاد مذکور مورد اشاره قرار دهد و با بررسی ابعاد این موضوع از آن به عنوان راهکاری اساسی در جهت ایجاد امنیت لامرد استفاده کند. همچنين پژوهش حاضر با محور قرار دادن اين گزاره که «ايمان و امنيت معنوي، سرچشمه و مبناي اصلي کليه ابعاد امنيت و سازوکارهاي تأمين آن مي باشد» به پاسخ به سؤال مقدماتي خود و اثبات مدعاي خويش پرداخت و نشان داد که اسلام داراي ديدگاه مدرن و امروزي درباره مفهوم متحول و پيچيده امنيت، بويژه در ابعاد فردي ـ اجتماعي و سياسي ـ نظامي است.
ازمجموع مباحث گذشته، سازوکارهاي قرآني تأمين امنيت فردي و اجتماعي شهرستان لامرد را مي توان اين-گونه خلاصه کرد:
• تأکيد براصل کرامت و ارزش والاي انسان و حفظ حرمت، شرافت، شخصيت، حيثيت و حريم او، چه در حوزه فردي و چه در حوزه اجتماعي و مخالفت با هرگونه تعدي به اين کرامت و حرمت،بويژه از سوي نظام سياسي و نهادهاي آن.
• تمهيد و بسترسازي حيات معنوي و در درجه بعد،حيات مادي افراد جامعه و تلاش درجهت تقويت،بالندگي و تکامل ايمان مردم درحيات فردي و اجتماعي و افزايش تربيت، تهذيب و تزکيه آحاد اجتماعي و تشويق آنها به انجام اعمال صالح مانند ايثارگري،امانت داري،آبروداري، خيرخواهي، سودرساني، ملايمت در رفتار، رازپوشي، چشم پوشي از انتقام،مسالمت جويي حتي دربرخورد جاهلان.
• محورقراردادن و تحقق شعاراساسي اسلامي يعني «سلام» در روابط فردي و اجتماعي و حتي بين المللي. همانگونه که بيان شد درتفکراسلامي،سلام دادن در حقيقت اعلام امنيت از تعدي و ظلم از ناحيه سلام دهنده به گيرنده ي سلام است و به اين مناسبت است که سلام شعار بهشتيان و يکي ازاسماي خداي تعالي است و وجه آن نيزاين است که ذات متعالي خداوند،نفس خيراست، خيري که هيچ شري در او نيست، بهشت را هم اگر دارالسلام گفته اند به همين جهت است که در بهشت هيچ شر و ضرري براي ساکنان آن وجود ندارد.
• تأمين آزادي لازم در انتخاب و اختيار راه و سرنوشت، جهت کليه آحاد جامعه.
• مقابله با ظلم،فساد و افساد و ايجاد هرنوع بي نظمي و اختلال درروابط فردي و اجتماعي و محيط نظام سياسي.
• تقدم بخشي به مؤمنين و صالحين در برخورداري از امنيت و محروم کردن جبهه مقابل مؤمنين، از جمله مجرمين، بزهکاران و توطئه گران از نعمت و حق امنيت.
• پندگيري از فرامين قرآني و روايي در جلوگيري از رفتارهاي غيرمؤمنانه و امنيت ستيز مانند: تجاوزگري، زورگويي، تعرض به مال،جان و آبروي افراد، خشونت و ايجاد ناامني، ارعاب و هراس افکني،تجسس، غيبت، عيب گيري، اهانت و مسخره کردن ديگران.
از این رو بسترسازي حيات معنوي و تکامل ايماني همه ي افراد جامعه که يک راهکار اساسي و مبنايي درتحصيل کليه ابعاد امنيت است می تواند مبنایی اساسی و مهم دراین رهگذر باشد.


پي نوشت ها:
1. فتح (48): «هوالذي أنزل السکينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا إيمناً مع إيمنهم...»؛ اوست آن کسي که در دل هاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني برايمان خود بيفزايند « علامه طباطبايي در تفسير آيه ي «الا بذکرالله تطمئن القلوب» (رعد، 28) و با اشاره به جملات قبل اين آيه مانند: «الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله»، امنيت را در کليه ابعاد و بويژه بعد معنوي آن، مبتني بر تحصيل ايمان به خداي متعال دانسته و چنين امنيتي معنوي و دستاورد ايماني را مايه سعادت و ايمني انسان از شقاوت به شمار مي آورد. به تعبير وي هر نفس متحيرو مضطربي با ياد خدا اطمينان و تسکين مي يابد و احساس نشاط و سلامتي و عافيت مي کند و اين رکن وثيق، سعادت او را تضمين کرده و مايه ي انبساط و آرامش است، آنگونه که نوش دارو مايه راحتي و آرامش مارگزيده است (طباطبايي، 1374، ج 11، ص 487).
2. همچنين کلمه هاي با بار معنايي مشابه امنيت، ماند «سکينه» 3 بار، «سلام» 33 بار، و «سلاماً» 9 بار در قرآن به کاررفته است.
3. ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغهً عظاماً فکسونا العظم لحما ثم أنشأنه خلقاً ءاخر فتبارک الله أحسن الخلقين»، مؤمنون : 14.
4. و إذ قال ربّک للملئکه إنّي جاعل في الأرض خليفه...»؛ بقره: 30.
5. و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا إلّا إبليس أبي واستکبر و کان من الکفرين»؛ بقره: 34.
6. إنّا عرضنا الأمانه علي السموات والأرض والجبال فأبين أن يحملها وأشفقن منها و حملها الإنسن...»؛ احزاب: 72 .
7. سنريهم ءايتنا في الآفاق و في أنفسهم حتي يتبين لهم أنّه الحق...»؛ فصلت: 53.
8. و لقد کرمنا بني ءادم...»؛: 70.
9. فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر»؛ کهف: 29؛ «أنّا هدينه السّبيل أمّا شاکراً و إمّا کفوراً»؛ انسان: 3.
10. شاکراً لأنعمه اجتبه و هداه إلي صراطٍ مستقيم»؛ نحل: 121 [و] نعمت هاي او را شکرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهي راست هدايتش کرد.
11. و لقد کرمنا بني ءادم و خملنهم في البر و البحر و رزقنهم من الطيبت و حملتم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات وفضلنهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلاً»؛ اسراء: 70؛ و ما ايشان را بر بسياري از مخلوقاتمان برتري بخشيديم.
12. و سخرلکم ما في السموات و ما في الأرض جميعاً...»؛جاثيه : 13؛ تمامي آنچه درآسمان ها و زمين است مسخرايشان گردانيديم.
13. و ما خلقت الجن و الإنس إلا ليعبودن»؛ ذاريات (51)؛ 56؛ جن و انس را تنها براي عبادت خلق کرديم.
14. لقد کنت في غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک اليوم حديد»؛ ق: 22؛ پس ما پرده ات را از جلوي چشمانت برداشتيم و ديده ات امروز تيز است.
15. إنّ الله لا يُغيّر ما قوم حتي يُغيّروا ما بأنفسهم»؛ رعد: 11.
16. إنّ السّمع والبصر و الفؤاد کل أولئک کان عنه مسئولاً»؛: 36.
17. و لا تفسدوا في الأرض بعد إصلحها...»؛ اعراف: 56.
18. إنّما جزؤا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فساداً إن يقتلوا و يصلّبوا أو تقطع أيديهم و أرجلهم من خلف أو ينفوا من الأرض...»؛ مائده: 33.
19. فلا عدون إلا علي الظالمين»؛ بقره: 193.
20. و من يفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً...»؛ نساء: 30.
21. الذين ءامنوا و لم يلبسوا أيمنهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون»؛انعام: 82.
22. أفأمن الذين مکروا السّيئات...»؛ نحل: 45؛ آيا کساني که تدبيرهاي بد مي انديشند ايمن شدند...
23. أفأمنوا مکرالله فلا يأمن مکرالله إلا القوم الخسرون»؛ اعراف: 99؛آيا ازمکرخدا خود را ايمن دانستند؟ [يا آن که] جز مردم زيانکار [کسي] خود را از مکرخدا ايمن نمي داند.
24. و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً.
25. أنّي لا أضيع عمل عاملٍ منک من ذکروا أنثي...» آل عمران: 195.
26. والذين يؤذون المؤمنين والمؤمنات بغير ما اکتسبوا فقد الحتملوا بهتناً و إثماً مبيناً»؛ احزاب: 58.
27. يأيها الذين ءامنوا لايسخر قوم من قوم عسي أن يکونوا خيراً منهم»؛حجرات: 11.
28. ولا تلمزوا نفسکم و لا تنابزوا بالألقاب بئس الأسم الفسوق بعد الإيمن و من لم يتُب فأولئک هم الظالمون»؛ حجرات: 11.
29. يأيها الذين ءامنوا اجتنبوا کثيراً من الظن بعض الظن إثم و لا تجسسوا و لا يغتب بعضکم بعضاً أيحبّ أحدکم أن يأکل لحم أخيه ميتاً فکرهتموه واتّقوا لله إن الله تواب رّحيم»؛ حجرات: 12.
30. يأيها الذين ءامنوا لا تأکلوا أموالکم بينکم بالبطل...»؛ نساء: 29.
31. من قتل نفساً بغير نفسٍ أو فسادٍ في الأرض فکأنّما قتل الناس جميعاً و من أحياها فکأنّما أحيا النّاس جميعاً...»؛ مائده: 32.
32. و يؤثرون علي أنفسهم و لو کان بهم خصاصه و من يوق شحّ نفسه فأولئک هم المفلحون»؛ حشر: 9.
33. والذين هم لأمنتهم و عهدهم راعون»؛ مؤمنون: 8.
34. يأيها الذين ءامنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا أمنتکم و أنتم تعلمون»؛ انفال: 27.
35. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه و قالوا لنا أعملنا و لکم أعملکم سلام عليکم لا نبغي الجهلين»؛ قصص: 55.
36. نور(24): 61؛ «پس چون به خانه هايي [که گفته شد] درآمديد،به يکديگر سلام کنيد؛درودي که نزد خدا مبارک و خوش است».
37. نور:27؛ «اي کساني که ايمان آورده ايد،به خانه هايي که خانه ي شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد.اين براي شما بهتراست باشد که پند گيريد.
38. انعام:54؛«و چون کساني که به آيات ما ايمان دارند، نزد توآيند،بگو:دورد بر شما.پروردگارتان رحمت را برخود مقررکرده است».


اطلاعات
براي ارسال نظر، بايد در سايت عضو شويد.

منوي اصلي

موضوعات

آرشيو

پيوندها

هر گونه کپی برداری از این سایت با ذکر منبع مجاز می باشد.
برای مشاهده بهتر سایت لطفا از مرورگر فایرفاکس یا اینترنت اکسپلورر 8 استفاده نمایید
دانلود نرم افزار فایرفاکس یا اینترنت اکسپلورر 8