Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home3/drhashemi/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 151  بررسی ارتباطات بین فرهنگی در آموزش زبان » وب سایت دکتر سید احمد هاشمی در شیوه های نوین آموزش
هدیه معنوی این مجموعه را به روح پاک مادر و پدر بزرگوارم تقدیم می کنم و از همه خوانندگان محترم برای ایشان التماس دعا دارم
موضوع: مقالات كنفرانس هاي داخلي    نويسنده: administrator    تاريخ: 4 شهريور 1390    بازديدها: 8933
بررسی ارتباطات بین فرهنگی در آموزش زبان: چالشها و راهکارها


داریوش حیاتی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد لامرد، گروه زبان انگلیسی، لامرد، ایران.

ایمیل: dhhayati1354@gmail.com, daryooshhayati@hotmail.com

دکتر سید احمد هاشمی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد لامرد، گروه مدیریت آموزشی ، لامرد، ایران.

ایمیل: hashemy.ahmad@yahoo.com


چکیده:

امروزه بسیاری از متخصصین آموزش زبان بر این باورند که آموزش زبان صرفا آموزش زبان نیست بلکه روند آموزش زبان شامل آموزش فرهنگ نیز می شود زیرا زبان فرهنگ محور است و در واقع زبان یکی از جنبه های فرهنگ و رفتار اجتماعی می باشد. امروزه یادگیری زبان انگلیسی دیگر به عنوان یک مد مطرح نیست بلکه جبر اجتماعی به دلایل مختلف از جمله برقراری ارتباط جهت کسب علم و تجارت و غیره فراگیری زبان انگلیسی را به یک امر غیر قابل اجتناب تبدیل کرده است. با مطرح شدن زبان انگلیسی به عنوان زبان بین المللی یادگیری این زبان با توجه به اینکه زبان ابرقدرتهای است که در تعیین سرنوشت سیاسی بسیاری از کشورها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با رویکردی فرهنگی موثر بوده اند باید با دقت خاصی آموزش داده شود زیرا ابر قدرتها با ترویج زبان خود راه را برای استعمار فرهنگی و سیاسی ملتها هموار می کنند. از آنجا که زبان علاوه نقش خود به عنوان ابزار ارتباط بر روند تفکر انسان نیز تاثیر می گذارد و شاید بی دلیل نیست که انگلیسی زبان ها می گویند اگر فردی دو زبان بداند دو نفر است. این مقاله سعی بر این دارد تا ضمن بررسی ارتباطات بین فرهنگی در آموزش زبان با نگاهی ویژه به زبان انگلیسی و تاثیر این زبان مانند بقیه زبانها در نحوه تفکر انسان چالشهای فرهنگی موجود در یادگیری زبان انگلیسی و راهکار های عملی متناسب با فرهنگ ایرانی- اسلامی برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی را معرفی کند.

واژه های کلیدی: هویت، روش گرامر ترجمه ای، استعمار نو، ارتباطات بین فرهنگی، الگو های ذهنی و دخالت زبان اول


مقدمه:
رابطه بین یادگیری زبان و فرهنگ جامعه
رابطه بین زبان و فرهنگ رابطه ای بسیار نزدیک و پیچیده است، اول اینکه زبان وسیله ای برای انتقال فرهنگ است و در عین حال هیچ زبانی نیز بدون فرهنگ موجودیت ندارد. ( در واقع هر زبانی ریشه در فرهنگ یک ملت دارد و مثل آینه اعتقادات، ارزشها، آداب و رسوم آن ملت را منعکس می کند و زبان یک ابزار است که آدمی صرفاً برای بیان کردن نظرات و افکارش از طریق ارتباط برقرار کردن استفاده می کند. به علاوه زبان یک پدیده اجتماعی و یک نظام ساختاری است که شامل تلفظ قواعد و واژگان می شود. فرهنگ مجموعه ای از ارزشهای مادی و معنوی است که انسان در طی پیشرفت تاریخ به وجود آورده است. ادبیات هنر تعلیم و تربیت، علم، دین و آداب و رسوم همه به مجموعه فرهنگ تعلق دارد. این تعریف با تعریف فرهنگ در زبان انگلیسی به عنوان یک مجموعه از هنرها، باورها، مؤسسات اجتماعی، ویژگیهای یک جامعه یک قوم و غیره برابر است. زبان بازتاب خصوصیات و ویژگیهای یک ملت است که نه تنها شامل پیشرفت زمینه تاریخی و فرهنگی آن ملت می شود بلکه دیدگاه آنها از زندگی، شیوه ی زندگی و طرز تفکر آنها را نیز در بر می گیرد. بنابراین آنگونه که Zhang میگوید:
زبان تنها یک تلاقی از نمادها و اشارات است و نه تنها یادگیری یک زبان خارجی ، یادگیری تلفظ، واژگان، قواعد و غیره است بلکه برای درک و فهم جامعه جایی که زبان برای وجود داشتن به آن احتیاج دارد. عوامل فرهنگی مثل آداب و رسوم سنت ها، ارزش ها، شیوه های زندگی کردن، فکر کردن و حتی شیوه های برقراری ارتباط غیر زبانی یا غیرکلامی (Non- verbal Act of Communication) نیز کاربرد دارد. این عوامل استفاده از زبان را محدود و تحت تأثیر قرار می دهد و با پیشرفت توانایی زبانی فرد تأثیرات این عوامل نیز آشکارتر خواهد شد.( Zhang, 1999. p. 147)

زبان و فرهنگ به هم مرتبط و وابسته هستند. توانایی یک فرد در یادگیری زبان به میزان زیادی به سطح فهم و یا تسلط او بر فرهنگ وابسته است. اگر فردی در یادگیری زبان به خود آن زبانهای زیادی بدهد اما عوامل فرهنگی را نادیده بگیرد، این غفلت باعث بوجود آمدن خطاهای زبانشناختی غیر استانداردی می شود. بدون جامعه زبان وجود ندارد، مردم همیشه از زبان برای برقراری ارتباط در یک جامعه استفاده می کنند: زبان آنها ترکیبی از ویژگیهای فرهنگی آنها نیز در خود دارد. موقعیت های اجتماعی متفاوت پیش زمینه های فرهنگی مختلف را به خود اختصاص می دهند. افزایش وسعت دید افراد به روشن شدن افکار آنها و یادگیری جوهره فرهنگ ملتی دیگر که از اهداف اصلی یادگیری یک زبان خارجی است کمک میکند. بنابراین به منظور تسلط پیدا کردن بر یک زبان، یادگیرنده باید با "جزئیات فرهنگ در زبان مقصد آشنا شود و از تفاوتهای فرهنگی بین گروهی موجود بین خود و دیگر ملتها آگاهی داشته باشد و بدین ترتیب به سمت افزایش آگاهی هایش که ماورای تفاوتهای فرهنگی است حرکت کند" (Zhang, 1999. p. 142). در فرآیند تدریس، معلم باید به دانش آموزانش، ادبیات خارجی، تاریخ، آداب و رسوم را معرفی کند. یادگیری یک زبان خارجی به مثابه یادگیری فرهنگ آنهاست. "نکته کلیدی در تدریس یک زبان خارجی، آموزش صحیح ارتباط بین زبان و فرهنگ است"( Zhang, 1999. p. 145). زبان به تنهایی به عنوان یک ابزار فکری و ارتباطی بخش فرهنگ محسوب می شود و زبان بازتابی از فرهنگ است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل همچون سیاست، تاریخ و جغرافیا، فرهنگ به عنوان یک فرم ملی مشخص متمایز می شود.
ذهنیت های ملی گرایانه، آداب و رسوم، شعور اجتماعی، عقاید مذهبی و شیوه های فکری متفاوتی در میان ملیت های گوناگون وجود دارد. این گوناگونی ها در فرهنگ اجتماعی به طوری اجتناب ناپذیری زبان را تحت تأثیر قرار خواهد داده بنابراین برای دست یابی به هدف برقراری ارتباط، زبان آموزنه تنها باید بیندیشید و جملات را در راستای مطابقت با قواعد سازمان دهی کند بلکه باید آنها را براساس موقعیت و مقامش در جای مناسب خود استفاده کند. همانطور که هایمز ( Hymes ) بیان کرده است" یک فرد باید این توانایی را داشته باشد تا بداند چه موقع کجا و چطور صحبت کند"( Hymes, 2006 p. 83). باتوجه به مقایسه های بعدی که برسه جنبه استوار است، بر روی ویژگی های ملی و فرهنگی زبان متمرکز می شویم.

بحث و بررسی:
تعدد رسوم و فرهنگ ها و مشکلات ارتباطات بین فرهنگی موجود
کلمات، ساختارهای اساسی زبان هستند و همچنین می توانند تاثیر تنوع فرهنگی و جغرافیایی را به بهترین شکل در زبان نشان دهند. برای مثال شکل های زیادی از واژه کشتن در زبان قزاق وجود دارند که در زبان انگلیسی وجود ندارند. طبق تحقیقی که توسط Hymes انجام شد در نگاهی به فرهنگ زبان قزاقی برای یافتن معادل کلمه های انگلیسی slay, slaughter)) به معنی ضبح کردن برای ترجمه آن به انگلیسی به مثالهای مانند қойды /сою/ به معنی کشتن گوسفند و کلمه/ сиырді / бауыздау به معنی کشتن دام ها ، тауықты /жүндеу/ به معنی کشتن مرغ ، қазды / /бұтарлау به معنی کشتن مرغابی و шошқаны /жару/ به معنی کشتن خوک به گفته این وی:
با کلماتی از این قبیل مواجه می شویم که ترجمه کردن واژه کشتن در زبان بر اساس استفاده های جداگانه آن برای ما کار مشکلی است چون در زبان انگلیسی واژه های زیادی برای آن وجود ندارد. زیرا قزاق ها که در آسیای میانه زندگی می کنند ابتدا آنها به صورت قبیله ای در دشت و صحرا زندگی می کردند و شکار و حیوانات میان آنها به عنوان یک روش زندگی مرسوم بوده است بنابراین تحت تاثیرات اقلیمی برای ضبح کردن همانگونه که ذکر شد از واژه های گفته شده در بالا استفاده می کند حال آنکه انگلیسی ها در یک جزیره زندگی می کنند و شیلات آنها بسیار توسعه یافته است از این رو در میان آنها اصطلاحات و ضرب المثل های زیادی در رابطه با دریا و ماهی وجود دارد.( Hymes, 2006 p.82)
در ادامه برای درک میزان صحت این ادعا نمونه های چند از اصطلاحات و ضرب المثل های در رابطه با ماهی در فرهنگ آکسفورد بررسی شدند. همانگونه که مشاهده میکنید معادل آنها هیچ ارتباطی به ماهی ندارد:
a) It smells fishy. مشکوک است
b) An odd Fish. فرد عجیب و غریب
c) To drink like a fish. افراط در نوشیدن الکل
e) To have other fish to fry.کار یا چیز جالب تری برای انجام دادن داشتن
و مثالهای زیادی که در این مقاله فرصت برای بیان همه آنها وجود ندارد در واقع کلمات زیادی با یک معنا در یک زبان وجود دارند که ترجمه انها به انگلیسی را غیر ممکن می کند و بیانگر رابطه میان محیط و زبان می باشند به عنوان مثالی دیگر در زمینه ارتباط محل زندگی با زبان باید به اسکیموها اشاره کرد که هفت کلمه برای برف دارند زیرا در محیط زندگی آنها هفت نوع برف و جود دارد.
2- دلایل مرتبط با تاریخ و دین
درزبان انگلیسی عبارت و اصطلاحات زیادی وجود دارد که ریشه ی آنها به افسانه ها و اسطوره های یونان و خاوردور بر می گردد. و با تاریخ و فرهنگ قدیم و امروز مرتبط است.از اینگونه کلمات که در اساطیر یونان و روم اثر ادیت همیلتون ذکر شده اند می توان به پاشنه آشیل ( Achilles ) که امروزه برای بیان کردن نقطه ضعف کسی استفاده می شود. Jupiter' Arrow) ( تیرژوپیتر يا زئوس که معادل تیر غیب فارسی است ، هرکول ( Hercules ) و غیره که همه مثالهایی هستند که ریشه در اساطیر یونان باستان دارند. به علاوه بخش زیادی از مردم انگلیس مسیحی هستند، بنابراین عبارت و اصطلاحات زیادی در زبان آنها وجود دارد که از داستان های کتاب مقدس به فرهنگ عامه وارد شده است. برای مثال با نگاهی گذرا به فرهنگ Longman Lexicon of Contemporary English که فرهنگی موضوعی است می توان Greedy Ahab )طماعی آهاب( ، Adam’s apple ( استخوان خرخره ) ، Church Mouse ( موش کلیسا ) و اصطلاحاتی از این قبیل که برگرفته از کتاب مقدس می باشند را یافت. ناگفته نماند که در زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نیزکلمات و اصطلاحات بسیار رایجی وجود دارند که از اساطیر و ادیان زرتشتی و اسلام سرچشمه می گیرند. از اینگونه کلمات می توان به رایج ترین آنها که سلام، نوروز،چهارشنبه سوری، رستم دهر، ضحاک و کلماتی از این فبیل که بسیار فراوانند و بدون نیاز به جستن آنها در فرهنگ لغت می توان حداقل چند نمونه را ذکر کرد اشاره کرد
اصطلاحات، ضرب المثل ها و گفته ها بخش مهم و برجسته زبان و فرهنگ و دین یک جامعه را تشکیل می دهند. آنها بیانات خاصی هستند که در طول پیشرفت تاریخی یک زبان پدیدار می شوند از این رو آنها از ویژگیهایی ملی قوی برخوردار هستند.
3- گوناگونی تفکرات در درک و فهم
ملت ها و ملیت های مختلف دارای شیوه های فکری و پیش زمینه های فرهنگی متفاوتی هستند، در نتیجه شیوه های درک آنها از مفاهیم انتزاعی نیز به شدت متفاوت می شود. پیدا کردن دو کلمه در دو زبان مجزا که دارای معانی کاملاً یکسان نیز باشند پدیده ای نادر است. با متفاوت شدن زبانها این احتمال وجود دارد که معانی آنها نیز تغییر کند.
بعضی از کلمات اغلب از اطلاعات فرهنگی خاصی بهره می برند کلمات به اصطلاح دارای بار فرهنگی هستند مانند کلمه ی انگلیسی “ dog “ و سگ که هر دو دارای یک مفهوم و نمایان گر یک حیوان هستند اما در میزان اهمیت دارای تفاوت هایی هستند. اروپایی ها سگ ها را بسیار دوست دارند. بنابراین آنها در بسیاری از موارد از “ dog “ ( سگ ) به عنوان یک واژه مورد تأیید و ستایش آمیز استفاده می کنند با توجه به این میزان اهمیت واژه “ dog “ ( سگ ) نشانگر وفاداری، صمیمیت و دوست داشتنی بودن است. در اینجا مثالهایی وجود دارد واژه ی “ dog “ را در زبان انگلیسی به وضوح توصیف می کند.
واژه “ dog “ در این عبارتهایی اصطلاحی به معنای انسان مثال دیگر “ He works like a dog’’ است که بیانگر کار مستمر و طاقت فرسا میباشد، اما در زبان فارسی نسبت دادن سگ به فردی باعث ناراحتی وی می شود چرا که با توجه به فرهنگهای متفاوت در زبان فارسی استفاده از سگ و نسبت دادن آن به فردی تنهابرای توهین کردن استفاده میشود، حتی عباراتی دیگر مانند " او مثل خر يا اسب کار می کند " یا " مثل اسب می خورد" نیز در زبان فارسی دارای بار معنایی منفی هستند حال آنکه همان گونه که ذکر شد در انگلیسی نه تنها توصیف فردی با این عبارات موجب ناراحتی وی نمی شود بلکه اگر فردی را چنین توصیف کنیم و بگوییم: "شما مثل سگ خوش شانسید"(you are lucky as a dog) یقینا وی از ما تشکر خواهد کرد و برای ما نیز آرزو می کند که مانند وی باشیم.
یادگیری چنین کلماتی همراه با خود یک تفکررا نیز وارد می کنند که اگر دقت کافی به عمل نیاید و به خصوص به گفته دیمن در صفحه34کتاب خود:
اگر زبان آموز خردسال و یا کودک باشد. به عنوان الگو برای کودکان و نوجوانان تبدیل می شود بنابراین معلم باید در حد ممکن سعی کند تفاوتهای فرهنگی را بیان کند لذا توصیه میشود نکات منفی یا آموزشی داده نشود و در صورتیکه چاره ای نیست باید با استفاده از زبان مادری کودکان در باره این نکات منفی توجیح شوند.( 1987 Damen)
البته به یاد داشت نباید بیش از حد بر یک نکته تاکید شود زیرا تأکید بیش از حد به خودی خود نوعی نتیجه منفی به همراه دارد زیرا انسان ذاتا نسبت به چیزی که از آن منع شود کنجکاو تر می شود اما در مورد بزرگسالان قضیه کمی متفاوت است و یک بار توضیح می تواند کافی باشد.
نگاهی به شیوه تحسین کردن در دیگر فرهنگ ها نیز می تواند به درک بهتر موضوع کمک کند. به عنوان مثال در فرهنگ چین شیوه تمجید کردن کاملاً از شیوه رایج در میان اروپایی ها که قبلا نمونه ای از آن ذکر شد متفاوت است. چینی ها در این امر بسیار متواضعانه برخورد می کنند. زمانی که یک فرد چینی از سوی یک فرد انگلیسی زبان با جمله ای مانند: "انگلیسی صحبت کردن شما عالی است" مورد تمجید قرار می گیرد، او بر اساس آداب و رسوم فرهنگ و زبان خود به فرد انگلیسی زبان اینگونه جواب می دهد:" نه، نه، هنوز خیلی راه مانده تا انگلیس صحبت کردن من به سطح عالی برسد". با توجه به قوانین جامعه شناسی زبان ، این فرد چینی جمله ای مناسب برای جواب خود در زبان انگلیسی انتخاب نکرده است. این احتمال وجود دارد که فرد انگلیسی زبان فکر کند طرف مقابلش – فرد چینی – درک درستی از مورد تمجید واقع شدن ندارد، چون او با توجه به آداب و رسوم مربوط به زبان انگلیسی باید اینگونه جواب دهد: "متشکرم" یا "از تعریف و تمجید کردن شما خوشحال شدم. متشکرم". مثال های بالا تفاوتهای فرهنگی و تأثیر آنها بر زبان و همچنین شیوه های فکری منفاوت مردم در درک و فهم مطالب انتزاعی را نشان می دهند.

راه های معطوف نمودن توجه بیشتر به فرهنگ در آموزش زبان

زبان شناسان زیادی بر این عقیده اند که آموزش زبان نه تنها آموزش دانش زبانشناسی است بلکه آموزش فرهنگ نیز باید از این طریق انجام شود. به طور طبیعی آموزش یک زبان خارجی نوعی آموزش زبان است و هدف آن افزایش توانایی های ارتباطی زبان آموزان به منظور گسترش دوستی و درک متقابل بین مردم کشورهای مختلف است اما آیا این امر منجر به گسترش فرهنگ انگلیسی که یکی از اهداف امپریالیسم نو که در راستای جهانی شدن بوسیله توسعه فرهنگی یا چیزی که در سالهای اخیر آنرا تهاجم فرهنگی می نامیم نمیشود؟ زیرا اساسا منتقدین پسا استعماری مانند هومی بهابها و ادوارد سعید یکی از شیوه های جدید هژمونی(سلطه برتر) را در تسلط فرهنگی که عبارت است از "فرایندی که طی آن فرد فرهنگ مقصد را بالاتر و بهتر از فرهنگ خود می پندارد و در نتیجه اروپا محوری که به نوعی الیناسیون فرهنگی می باشد اتفاق می افتد"( Bhabha ص.56). در اینجا با دو چالش مواجه می شویم: آیا نادیده گرفتن آموزش فرهنگ کاری ممکن است؟ در این صورت پس چگونه زبان را بدون فرهنگ آموزش دهیم؟ سوالاتی که ظاهرا جواب روشنی برای آنها وجود ندارد و نیازمند به بررسی کارشناسی بسیار دقیق است.
در پاسخ باید اذعان نمود که به منظور خوب انجام شدن روند آموزش زبان، باید تلفیق دقیق از هر دو نوع آموزش فرهنگ و زبان ارائه شود. دوراه برای انتقال فرهنگ وجود دارد. راه اول "آموزش فرهنگ خارجی از طریق زبان مادری"(( 1987 Damenص. 34-38) است و راه دوم بر خلاف راه اول آموزش "فرهنگ از طریق آموزش زبان خارجی"( Wu Sumei ,1997. p.1) است. از آنجا که زبان بخش جدایی ناپذیر فرهنگ محسوب می شود، زبان خودش نیز مسئولیت انتقال آن را به عهده دارد. برای یک معلم، آموزش زبان، آموزش فرهنگ نیز محسوب می شود. به گفته Wu Sumei:
کلاس مکانی برای ارتباط زبان و فرهنگ و همچنین مکانی مهم برای یادگیری زبان خارجی است. آموزش زبان بدون آموزش فرهنگ و یا برعکس غیر ممکن است. در چنین محیطی کلاس درسی که زبان آموزان در آن به یادگیری زبان مشغول هستند، برقراری ارتباط برای آنها با خارجی زبانها و یادگیری فرهنگ آنها به طور مستقیم غیر ممکن است. بنابراین معلم نقش کلیدی در سازمان دهی برنامه های کلاسی به منظور آموزش فرهنگ و زبان دارد، در واقع او مسئولیت آموزش هر زبان اجتماعی را بر عهده دارد. در طی فرآیند آموزشی، معلمان زبان باید مرتباً سطح علمی خود را گسترش دهند؛ آنها می توانند کتاب های جدید زیادی را در رابطه با فرهنگ را مطالعه کنند. ( Wu Sumei,1997 , p.4)
در جهت درک بهتر تفاوت بین زبان خارجی و زبان مادری، آنها باید اطلاعات فرهنگی لازم را به زبان آموزان عرضه کنند و آن اطلاعات را با زبان مادریشان مقایسه کنند و بدین صورت آموزش آنها تأثیرات صحیحی در برخواهد داشت. معلمان در طی برنامه کلاسی خود ممکن است جو اجتماعی و فرهنگی خاصی در کلاس را حاکم کنند به دانش آموزانشان اجازه دهند تا فعالیتهایی مثل نقش بازی کردن را با توجه به این پیش زمینه ی فرهنگی انجام دهند و به آنها اجازه دهند تا براساس نقشی که می گویند و همچنین بر اساس موقعیت های ارتباطی خود، زبان را به طور صحیح و در جای مناسب استفاده کنند. زبان آموزان می توانند از طریق فعالیتهای کلاسی توان برقراری ارتباط با استفاده از زبان خارجی خود را افزایش دهند. درگیر کردن عوامل فرهنگ در امر تدریس می تواند میزان بهره وری را افزایش دهد. برای زبان آموزان سودمند است که در حین یادگیری زبان خارجی به درک بهتری از فرهنگ برسند اما در این صورت زمان و مکان آموزش زبان محدود می شود. معلمان باید شیوه های آموزشی مؤثری استفاده کنند تا بتوانند معلومات کلیدی فرهنگ وابسته به زبان را معرفی کنند. در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد:
1) شیوه ی توضیح دادن
بعضی از پدیده های زبانشناسی مرتبط با زمینه های فرهنگی هستند . معلمان باید چنین تدریسی به منظور درک بهتر زبان آموزان مقداری توضیحات به مواد آموزشی خود اضافه کنید. برای رفع مشکل نارسایی واژگانی یعنی نداشتن معادل مناسب در زبان دیگر توضیح دادن آن کلمات به طور مستقیم توسط معلم شیوه ای بسیار مؤثر است برای مثال کلمه ای در زبان قزاق استفاده می شود اما پیدا کردن معادلی با همان معنا در زبان های دیگر مشکل است. در نتیجه این مشکل، خود یک نارسایی واژگانی است.این پدیده – نداشتن معادل مناسب در زبان دیگر – تفاوت فرهنگ را به طور مستقیم نشان می دهد. به گفته هایمز:
کلمه های پایین مثالهایی از این گروه هستند که در زبان قزاق استفاده می شود اما معادلی برای آنها در زبان انگلیسی که همان مفهوم را داشته باشد، وجود ندارد از این گروه می توان به این مثالها توجه کرد. “шаңырақ” / shanyrak/ (قسمت بالای یک نوع چادر که در زمان قدیم در سیبری و میلیا استفاده می شده است. )/ “ақын” /akyn ( کسی که معمولا وظیفه قصه گویی برای پر کردن اوفات فراغت افراد قبیله را دارد ) / kogendeu / “көгендеу” ( شیوه ای برای مهار کردن و جلوگیری از فرار دامها با طناب) و کلماتی از این قبیل که برای آنها معادل خاصی در انگلیسی نداریم و تنها باید آنها را شرح داد.( Hymes, 1996. p.180-88)
بر اساس گفته های فوق برای روشتن شدن معنای این گونه کلمات – کلماتی که برای آنها معادلی با همان مفهوم در زبان دیگر وجود ندارد – معلم فقط می تواند واژه را بشکافد و معنی آن را که دارای بار فرهنگی است به طور آشکارا توضیح دهید. برای معلمان شیوه ی توضیح دادن ساده و آسان است، اما آنها باید در بین حال از واژه های ساده برای توضیح دادن استفاده می کنند، عمق محتوا را نیز فراموش نکنند، نکات اصلی را برجسته کنند و برای درک بهتر، درون مایه ی مهم و اصلی را برای گفتن انتخاب کنند. اگر در جایی هدف آموزش فرهنگ کشورهای انگلیسی زبان باشد، به گفته استرن کلاسهای انتخابی باید با در برداشتن مضامینی همچون “زمینه یابی از کشورهای انگلیسی زبان، معرفی فرهنگ انگلیسی و “ معرفی فرهنگ آمریکایی” آغاز شود. همچنین به گفته استرن :
یک سری از کلاسهای مخصوص سخنرانی علمی نیز باید برگزار گردند. از طریق برگزاری چنین کلاسهایی زبان آموزان می توانند به درک بهتری از فرهنگ یک ملت دست یابند و همچنین با شیوه های زندگی و فرهنگ آن ملت آشنا شوند. معلمان علاوه بر دادن یک سری اطلاعات فرهنگی و همچنین روشن کردن آنها برای زبان آموزان باید تکالیفی مثل معرفی کردن موضوع، موضوع همچنین اگر شما بخواهید برای مطالعه کردن به آمریکا بروید، داشتن نوع اطلاعات فرهنگی برای شما ضروری است؟ را نیز در برنامه ی خود بگنجانید. (Stern, 1983. p.191)
وی همچنین متذکر میشود که بعد از بحث و بررسی موضوع در گروه زبان آموزان می توانند راجع به آداب و رسوم، مؤسسات و شرایط تحصیلی در آمریکا تحقیق کنند و آن را مورد بررسی قرار دهند و سپس آنها از قدرت تشخیص برخوردارند و می توانند بفهمند که در مکان های عمومی چه چیزی از سوی آنها گفته شود و چه چیزی گفته نشود. در چنین جلساتی – که یک موضوع مورد بررسی قرار می گیرد – وظیفه ی معلم است که اطلاعات ضروری در اختیار زبان آموزان قرار دهد، آنها را بشکافند و مفهوم آنها را توضیح دهد و همچنین خطاهای زبانشناسی زبان آموزان که در نتیجه دخالت زبان اول به صورت ناخود آگاه بوجود می آیند را اصلاح کند.
2) شیوه مقایسه کردن برای نشان دادن تفاوت ها که به دو قسمت مقایسه از طریق نشان دادن شباهتها و تفاوتها تقسیم می شود:
الف) مقایسه کردن تشابهات شیوه ای مهم در آموزش یک زبان خارجی است.
به علت تفاوت های جغرافیایی محیط زیست بوم شناختی نظام های سیاسی، زمینه های تاریخی، آداب و رسوم، ارزشها، عقاید، رفتارها و غیره ملیت های مختلف دارای ویژگی های منحصر به فرد نیز می باشند.بدون مقایسه کردن تفاوت ها وجود نخواهد داشت. زبان آموزان فقط به وسیله مقایسه می توانند به تمایز فرهنگی بین ملت خود و زبان مقصد پی ببرند در نتیجه آنها می توانند به دانشی فرهنگی که از طزیق ارتباطات بین فرهنگی حاصل می شود دست یابند و همچنین قدرت درکشان از فرهنگ ملی خود و فرهنگ خارجی را بالا ببرند. در فرآیند تدریس یا آموزش معلمان باید به زبان آموزان کمک کنند تا قدرت مقایسه کردن پیدا کنند و بوسیله این سنجش آنها می توانند با ارتباطات بین فرهنگ به درستی موجه شوند. زبان مادری زبان آموزان می تواند مرجعی مفید یا مؤثر برای آموزش زبان خارجی باشد. اگرچه استفاده از زبان مادری در تدریس زبان دوم یا خارجی در گذشته امری نادرست به شمار می رفت اما نتایج تحقیقات جدید نشان می دهند که استفاده از زبان مادری نه تنها اشتباه نیست بلکه در بسیاری موارد به خصوص در تدریس زمانها و تفاوت معنی کلمات استفاده از معادل های موجود در زبان مادری بسیار مفید است(این موضوع در قسمت بعد به تفصیل شرح داده شده است) ولی استفاده از زبان مادری تنها در شرایطی که مدرس لازم بداند توصیه شده است به علاوه می تواند در راستای جلوگیری از تداخلع زبان شناختی نیز مفید باشد. به گفته... در این فرآیند زبان آموزان برای یادگیری زبان دوم یا زبان خارجی مرتباً آن را با زبان مادری خود می سنجند و این باعث به وجود آمدن مشکلاتی که مربوط به حوزه زبانشاسی است می شود. چیزی که در اینجا از اهمیت برخوردار است، استفاده صحیح از زبان اول است. به منظور افزایش یادگیری زبان خارجی، معلمان باید هر دو زبان را بطور آگاهانه مقایسه کنند. در اینجا چند راه برای استفاده صحیح و مناسب از زبان مادری زبان آموزان وجود دارد که از نقشی مهم در آموزش زبان خارجی برخوردار است:
در مرحله ابتدایی آموزش زبان، مقایسه کردن ساختارهای زبان بین زبان مادری و زبان مقصد، امری مؤثر است. همچنین این سنجیدن در روشن ساختن نکات اصلی و مشکل سودمند است. در مرحله ی اولیه آموزش زبان شرایط خاصی حاکم است و آن اینکه از یک سو زبان آموزان زبان مادری خود را فرا گرفته اند و از سوی دیگر قوانین زیان مقصد را به خوبی نمی شناسد، از این رو معلمان باید زبان آموزان باید زبان آموزان را در حین یادگیری زبان جدید به سمت مقایسه کردن هر دو زبان به طور آگاهانه یا نا آگاهانه سوق دهند. معمولاً مقایسه کردن دو زبان برای یادگیری زبان مقصد توسط زبان آموزان شیوه ای آسان است و آنها می توانند آن را درک کنند اما مشخص کردن یک سری از شباهتها و تفاوتها مثلاً شباهت در شکل اما تفاوت در نوع – یعنی از ساختارها – که به طور دقیق نیز انجام گیرد برای آنها مشکل است. در تمرین زبان به منظور پاسخگویی به این گرایش زبان آموزان که به زبان مادی آنها نیز وابسته است، در حالی که آنها در مرحله اولیه یادگیری خود هستند، معلمان باید دو زبان را با داشتن آگاهی مقایسه کنند شباهتها و تفاوتها را در میان دو زبان پیدا کنند و براساس آن نکات اصلی و مشکل آموزش را معین کنند. کمک کردن به زبان آموزان در جهت غلبه بر موانع که در زبان مادری وجود دارد و همچنین پرورش تدریجی عادات خوب یادگیری زبان در مرحله اولیه شیوه ای موثر است. برای مثال آموزش it ,she ,he به دانش آموزانی که زبان مادری آنها روسی است کاری آسان است چون در زبان آنها برای هر کدام از این کلمات معادلی وجود دارد .(OHO) it (OHa) it – (OH)he مثالهایی از این قبیل هستند.اما در زبان قزاق فقط یک معادل برای هر سه کلمه he و she و it وجود دارد. ( Hymes, 1971,p.271 )
به عنوان مثالی دیگر می توان در مورد آموزش جمله سوالی در زبان انگلیسی یاد کرد. موقع آموزش چنین جملاتی در زبان انگلیسی که به جواب منفی نیز احتیاج دارد پاسخ چینی زبان ها با پاسخ انگلیسی زبان ها کاملاً متفاوت است، در واقع آنها به جای پاسخ منفی از جواب مثبت استفاده می کنند. پاسخ جمله ی “ آیا اوشب گذشته به آنجا نرفت؟ رفت؟” پاسخ این سوال در زبان انگلیسی “ نه او نرفت “ می شود ، اما زبان آموزان چینی زبان با توجه به تداخل زبانی ناشی از زبان مادری خود به این به این سوال در زبان انگلیسی با “ بله او نرفت “ پاسخ دهند که همانگونه که ذکر شد این مشکل از از دخالت زبان مادریشان سرچشمه می گیرد. در نتیجه از طریق چنین مقایسه هایی نکات مشکل و اساسی آموزش آشکار خواهند شد.
ب) تحلیل و مقایسه کردن تفاوت زمینه های فرهنگی بین زبان خارجی و زبان مادری
کاملاً آشکار است که بیشترین عامل در ایجاد تنوع زبانی، تنوع فرهنگی است. از این رو زبان آموزان باید به نقش مثبت فرهنگ ملی خود توجه بیشتری معطوف کنند. فرهنگ ملی زبان آموزان به عنوان یک ابزار مقایسه با فرهنگ خارجی – می تواند با ظرافت و دقت ویژگیهای اصلی فرهنگ خارجی را توصیف سپس درک آنها در مورد جنبه های حیاتی فرهنگ ملی خود را بالا ببرد و آنها را دریادگیری زبان و فرهنگ خارجی مشتاق کند.
3) استفاده از زبان مادری به طور صحیح در هنگام تدریس می تواند نتایج بهتری داشته باشد.
همانگونه که در بالا ذکر شد زبان مادری زبان آموزان می تواند در آموزش زبان خارجی مؤثر باشد. تحقیقات جدید نشان می دهند که استفاده از زبان مادری نه تنها اشتباه نیست بلکه در بسیاری موارد به خصوص در تدریس زمانها و تفاوت معنی کلمات استفاده از معادل های موجود در زبان مادری بسیار مفید است ریورز میگوید:
اگر برای آموزش کلمات از واژگان و مفاهیم خاصی در زبان مقصد استفاده شود، زبان آموزان نمی توانند آن را به خوبی درک کنند و اما اگر به عکس معنی کلمات به زبان مادری آنها توضیح داده شود بسیار مؤثرتر و پذیرفتن آن نیز از سوی زبان آموزان آسان تر است. برای مثال زبان آموزان همیشه با کلماتی همچون Camcer و Violet برخورد می کنند که دارای یک معنی اما در عین حال تخصصی است. اگر این کلمات به زبان مقصد توضیح داده بشود کارآمد نخواهد بود، تلاش مضاعف می طلبد بدون اینکه زبان آموزان آن را بفهمند اما با ترجمه کردن این کلمات به زبان اول زبان آموزان نه تنها درک آنهارا تقویت می کند بلکه از تلف شدن زمان کلاس نیز جلوگیری می کند و معلمان می توانند به فعالیتهای دیگری در کلاس بپردازند. با این حال معلمان باید همیشه این نکته را به خود یادآوری کنند که استفاده بیش از حد از زبان مادری در کلاس جایز نیست و باید خود تشخیص دهند که چه زمان و کجا و چگونه ازآن استفاده کنند.(Rivers, 1981, p. 315 )
با توجه به شخنان بالا می توان چنین نتیجه گرفت که هدف از آموزش زبان خارجی افزایش توانایی زبان آموزان در استفاده از آن است و به کاربردن بیش از حد زبان مادری در کلاس، شانس یادگیری زبان خارجی و یا زبان دوم زبان آموزان را به تناسب کاهش می دهند، استفاده بی رویه از زبان مادری به خصوص آنگونه که در روش گرامر ترجمه ای از آن استفاده می شود تأثیری مضر و گاها جبران ناپذیر مانند سلب اعتماد به نفس زبان آموزان در تحقق یافتن اهداف آموزشی زبان انگلیسی در بر خواهد داشت.

نتیجه:
آموزش زبان خارجی به معنای پیشرفت هر دو مهارتهای زبانشناسی و توان ارتباطی زبان آموزان است. ظرب المثلی معروف در میان انگلیسی ها وجود دارد که می گوید "ممارست باعث کمال می شود". به منظور دست یابی به دانش عمیق از فرهنگ خارجی که در پشت زبان آنها قرار دارد، توضیح معلم به تنهایی کافی نیست؛ ضرورتاً تمرین زبان باید پیوسته باشد. به عنوان مثال در طی تدریس و یا بعد از آن کلاس باید زمانی به مکالمه خصوصی و صمیمانه بین زبان آموزان اختصاص داده شود و یا جوی خاص برای تمرین زبان در جهت رسیدن به درکی بهتر از فرهنگ ایجاد شود و همچنین متمایل کردن زبان آموزان به فعالیتهایی چون گوش دادن به گزارش های مرتبط با موضوعات فرهنگ به زبان مقصد – در کلاس و یا بعد از آن – به وسیله ی رادیو ، ضبط صوت، تماشای قیلم و یا دیدن یک فیلم مستد می تواند بسیار تأثیر گذار باشد. یادگیری و یا تمرین زبان به کمک رسانه های جمعی می تواند با در نظر گرفتن پایه یادگیری زبان آموزان انجام شود. ( با توجه به سطح زبان آموزان نوع رسانه برای کمک به یادگیری آنها انتخاب شود. ) به علاوه زبان آموزان می توانند با تجربه کردن آداب و رسوم خارجی و مسافرت کردن به اماکن تاریخی از طریق این گونه فعالیت ها به داشتن ایده ای از فرهنگ عالی آنها دست یابند. سپس معلم به زبان آموزان این فرصت را می دهد تا اطلاعاتی را که در کلاس کسب کرده اند به دیگران انتقال دهند. علاوه بر آن فعالیتهایی همچون تشکیل گروه زبان آموزان (یا دانشجویان خارجی در صورتی که محیط فراگیری زبان یک کشور بیگانه باشد) برای تبادل افکار و تجربیات بسیار مفید است. از این طریق این گونه تمرینها زبان آموزان می توانند فرهنگ خارجی را بهتر بفهمند و به توانایی برقراری ارتباط بین فرهنگی دست یابند.
زبان آموزان در حالی که دوستان خارجی خود را ملاقات می کنند به خواندن آوازها و اجرا کردن آنها با شوق و می پردازند و دوستان خارجی آنها هم همیشه با لبخندی از سرشادی و تحسین به آنها پاسخ می دهند. به این شیوه زبان آموزان احساس خود را که آمیخته با احترام نسبت به فرهنگ ملی آنها می باشد منتقل می کنند و عشقي عميق نسبت به فرهنگ زبان مقصد در خود پيدا مي كند. اينگونه ارتباطات بين فرهنگي بسيار موفق و معنا دار است. در حالي كه زبان آموزان به تفریح و سرگزمی مشغولند،‌ مي توانند مهارتهاي زبانشناسي خود را بهتر كنند و هم زمان دركي عميقتر از فرهنگ خارجي در خود ايجاد كنند. به طور خلاصه زبان قسمت جدايي ناپذير فرهنگ است و نقش مهم در آن به خود اختصاص مي دهد. يك معلم زبان معلم فرهنگ نیز هست. شكي نيست كه اگر در محيط هاي آموزشي،‌تدريس زبان با آموزش فرهنگ همراه شود كاري صحيح و منحصر به فرد است. از ديدگاه يك زبان آموز، يادگيري يك زبان خارجي به معناي دست يابي به يك ابزار ارتباطي جديد است و از جنبه تدريس، آموزش يك زبان خارجي، همان آموزش فرهنگ خارجي است و هر دو همديگر را تكميل مي كنند. بدون شناخت يك فرهنگ ملي شناخت و استفاده از زبان آنها نيز غيز ممكن است. همانطور كه استرن (stern ) مي گويند " ما نمي توانيم يك زبان را به مدت طولاني آموزش بدهيم و با عوامل ثابت اجتماعي كه محتوي زبان و يادگيري زبان هستند مواجه نشويم. در اينكه زبان و جامعه – آموزش زبان و علوم اجتماعي – به شيوه هايي به هم مرتبط هستند شكي نيست" استفاده از آموزشي متفاوت در تدريس زبان مي تواند توانش ارتباطي زبان آموزان را بالا برده و فقط با ادغام دقيق آموزش و مطالعه و با استفاده از فضاي اجتماعي وجود فرهنگي موجود، زبان آموزان مي توانند از آنها بهره گيرند و توانايي واقعي خود در يادگيري زبان بالا ببرند. امروزه به پاس پيشرفت سريع فن آوري رسانه هاي جمعي – رايانه ها و اينترنت - آرزوي ساختن جوي مناسب و دلخواه براي آموزش زبان به حقيقت پيوسته است. و اين وظيفه ي مقدس معلم زبان در عصر جديد است كه اشخاص با استعداد داراي هر دو مهارتهاي زبانشناسي و توانش ارتباطي را پروراند آموزش دهد و ارتباط بين فرهنگ را افزايش دهد.
بدلیل تکرار در آموزش زبان نکات فرهمگی نیز تکرار می شوند که از نظر روانشناسی تکرار منجر به ایجاد باور و پذیرش آن نکته میشود بنابراین راهکار لازم در زمینه آموزش زبان با حداقل تاثیرات فرهنگ غربی ارایه شود. بدلیل فرهنگ محور بودن زبان ورود نکات فرهنگی بیگانه اجتناب ناپذیر است چرا که اگر بخواهیم از آن جلوگیری کنیم عملا باید بسیاری از مطاالب را تدریس نکنیم. در اینجا به یک دو راهی می رسیم چرا که از ابتدا مقداری از راه را از طریق آموزش در مدارس شروع کرده ایم و نکته دیگر اینکه انگلیسی زبان بین المللی است که اگر گفته شود بدون آن زندگی علمی و تعاملات علمی- سیاسی- بازرگانی و بسیاری از تعاملات دیگر غیر ممکن است اغراق نکردهایم. پس یا باید قید زبان را بزنیم یا قید نکات فرهنگی که غیر ممکن است چرا که بدیعی است در مدارس ما آموزش زبان بنا به دلایل مختلف ناموفق بوده است. پس چاره چیست؟ و چرا زبان آموزان ما پس از 5 الی 6 سال آموزش زبان در مدارس برای یادگیری زبان به آموزشگاههای علمی آزاد روی می آورند و ظرف حدود 2 سال موفق می شوند؟ آیا جز این است که اشکالی در نظام آموزشی ما وجود دارد. پاسخ بسیار ساده است: در مدارس ما علاوه بر عدم تسلط بسیاری ازمعلمان به زبان از کتابهای مناسب استفاده نشده است. روش های آموزش زبان در دنیا هر روز در حال تغییر هستند حال انکه در کتابهای آموزش زبان مدارس ما از روش گرامر- ترجمه ای که از قدیمی ترین روش ها و یکی از روشهای منسوخ است استفاده می شود ودر ویرایش کتابها تنها به صورت جزیی و به تغییر تصاویر اکتفا شده است حال آنکه می توان با به روز کردن کتابها با استفاده از کتابهای مورد استفاده در آموزشگاه ها و باز آموزی معلمان این مشکل را برای همیشه حل کرد و روش آموزش زبان ایران را به روشی موفق در دنیا تبدیل کرد.
در اموزه های دینی ما آمده است که علم را حتی از کافر بیاموزیم و در حدیثی از پیامبر اکرو(صلی الله علیه و آله الشریف) "اطلب العلم ولو بالسین" نقل شده است که نشان از اهمیت علم در اسلام است.از این حدیث می توان برداشت کرد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه) بر این نکته واقف بوده اند و پیش بینی کرده اند که راز ماندگاری اسلام و جهانی شدن آن در علم آموزی نهفته است. اما این بدین معنی نیست که به بهانه علم آموزی ارزشها ی که قرن ها برای حفظ آن ها تلاش کرده ایم را نادیده انگاریم. لازم به تذکر نیست که علم وارداتی فرهنگ وارداتی نیز با خود به همراه دارد بنابراین برای حل مشکل تهاجم فرهنگی باید راه حلی یافت.
البته ناگفته نماند که در کتابهای استفاده شده در آموزشگاههای علمی آزاد نکاتی با بار فرهنگی منفی وجود دارند. یکی از این نکات مربوط به تصاویر موجود در آن کتابها می باشد که می توان با تغییرات جزیی آنها را اصلاح کرد که البته در چاپ های جدید کتاب فوق الذکر این مساله تا حدودی اصلاح شده است اما بدلیل عدم همخوانی با مابقی مطالب اصلاحات علمی و دقیق و حساب شده نبوده است . نکته دوم در مورد نکات فرهنگی با بار معنایی منفی مانند کلمات دوست پسر و دوست دختر و کلماتی از این قبیل است که به سادگی می توان آنها را تغییر داد. در سال های اخیر بعضی از ناشرین اقدام به چنین کاری کرده اند ولی در فایل های صوتی کلمات نا مناسب را جایگزین نکرده اند که با تجربه ای که اینجانب در تدریس اینگونه کتابها دارم به کرات مشاهده کرده ام که باعث جلب توجه بیشتر شاگردان شده است و نتیجه منفی داشته است. بنابراین اطلاح فایل های صوتی همزمان با اصلاح نکات منفی ضروری می باشد. اما راه حل این مشکل به این سادگی نیست و نیاز به کارشناسی دقیق دارد زیرا اصلاحات به صورت سطحی بوده اند و در واقع صورت مساله را حل کرده اند و مساله اصلی که تاثیرات روحی روانی مطالب بر شاگردان بوسیله محتوی عوام فریبانه کتابها و ترغیب ضمنی زبان آموزان به روی آوردن به فرهنگ غرب همچنان پابرجاست. در یکی از کلاسهای درس یکی از شاگردان از من پرسید من در غرب به مدت کوتاهی زندگی کرده ام ولی اینگونه که در این کتابها در باره فرهنگ آنها نوشته شده است نیست. چرا ما باید چنین کتابهایی را بخوانیم؟ مگر با اینهمه استاد و رشد تکنولوژی نمی توان کتاب بهتری پیدا کرد؟ سوالی که کاملا منطقی به نظر می رسید ولی جوابی برای آن نداشتم.
لذا با توجه به مطالب ذکر شده لازم است راهکارهای عملی ارایه شوند به خصوص در مورد کودکان و نوجوانان که به راحتی می توان الگو های ذهنی آنها را جایگزین یا تعیین کرد.همچنین در انتها به عنوان یک راهکار پیشنهاد می شود که برای تدوین کتاب آموزش زبان انگلیسی و مطالب کمک آموزشی به خصوص فیلم های آموزشی در ایران به صورت شورایی عمل کرد. بر این اساس می توان شورای متشکل از اساتید برجسته آموزش زبان انگلیسی مانند ریچاردز یا بقیه اساتید انگلیسی زبان در کنار اساتید آموزش زبان انگلیسی ایرانی که در ایران زندگی کرده باشند و اساتید رشته فرهنگ یا ایران شناسی استفاده کرد تا ضمن تدوین گام به گام کتاب مطالبی که توسط اساتید انگلیسی زبان نوشته می شوند توسط اساتید آموزش زبان انگلیسی ایرانی و اساتید رشته فرهنگ یا ایران شناسی بازنگری شوند و در مورد فیلم ها نیز به همین ترتیب نکاتی که مناسب فرهنگ ایران نیست را با مطالب مناسب و آموزنده بومی جایگزین کنند. این امر علاوه بر اینکه از مشکل تلاقی فرهنگی و بهران هویت جلوگیری می کند بدلیل داشتن مطالب بومی و آشنایی قبلی زبان آموزان با چنین مطالبی باعث تسهیل در امر یادگیری نیز می شود. همچنین چنین کتابی می تواند توسط کشور های همسایه مانند افغانستان و تاجیکستان که فارسی زبان می باشند و کشورهای که دارای ریشه هایی فرهنگی مشترک دارند مانند ترکمنستان و آذربایجان و حتی بسیاری از دیگر کشورهای اسلامی که دغدغه های مشترکی در زمینه حفظ فرهنگ بومی خود دارند نیز مورد استفاده قرار گیرد.


اطلاعات
براي ارسال نظر، بايد در سايت عضو شويد.

منوي اصلي

موضوعات

آرشيو

پيوندها

هر گونه کپی برداری از این سایت با ذکر منبع مجاز می باشد.
برای مشاهده بهتر سایت لطفا از مرورگر فایرفاکس یا اینترنت اکسپلورر 8 استفاده نمایید
دانلود نرم افزار فایرفاکس یا اینترنت اکسپلورر 8