موضوع :
توسعه ی کیفی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد با تأکید بر میزان آگاهی اعضای هیأت علمی در مورد شاخص های برنامه ریزی درسی
نویسنده:
دکتر سید احمد هاشمی
آدرس : لامرد – دانشگاه آزاد اسلامی – معاونت آموزشی
ایمیل :
Hashemy.Ahmad@yahoo.com
چکیدهاین پژوهش با هدف بررسي راهکارهای توسعه ی کیفی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد با تأکید بر ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي در مورد مؤلفه هاي اساسي برنامهريزي درسي و ارائه ی پیشنهادهایی به منظور توسعه ی کیفی دانشگاه اجرا شده است. در اين راستا، ميزان آگاهي نسبت به عناصر مطرح در برنامهريزي درسي شامل نياز سنجي، شيوه های انتخاب اهداف آموزشي، شیوه های انتخاب محتوا، شيوه های سازماندهي محتوا، شيوه های ارائه محتوا، شیوه های تنظیم زمان، بهرهگيري از تكنولوژي در تدریس و شيوه های ارزشيابي مورد بررسي قرار گرفت؛ تا نقاط قوت و ضعف مشاهده شده، جهت استفاده اعضاي هيأت علمي در تدوين برنامه ی درسي مورد استفاده قرار گیرد.
این پژوهش از نوع زمينهاي است و جامعه ی آماري آن را اعضاي هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد لامرد تشكيل ميدهد که تعداد آنها 39 نفر است. در اين پژوهش به روش سرشماری، کل جامعه مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوري دادهها پرسش نامه ی محقق ساخته بر اساس طیف لیکرت بوده است كه روایی آن بر اساس نظرخواهی از متخصصین محرز گردید و پايايي آن برابر 0.92 به دست آمد. تجزيه و تحليل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS در دو سطح آمار توصيفي (جدول توزيع فراواني و درصد فراوانی، نمودار درصد فراوانی، میانگین، میانه، مد و چولگی) و آمار استنباطي (آزمون خي دو) صورت گرفت.
يافتههاي تحقیق نشان داد که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از مؤلفه های نيازسنجي، انتخاب محتوا، شيوه ارائه محتوا، شیوه های تنظیم زمان و شيوه های ارزشيابي در سطح «زیاد» و در مؤلفه های انتخاب اهداف، شيوه های سازماندهي محتوا و بهرهگيري از تكنولوژي آموزشي در سطح «متوسط» می باشد.
کلید واژه ها : توسعه ی کیفی، دانشگاه آزاد اسلامی، میزان آگاهی، اعضاي هيأت علمي، برنامه ریزی درسي.
مقدمهبرنامه ی درسی آموزش عالی به طور قاطع انعکاس دهنده نیازهای جامعه، روش های کسب دانش و علایق دانشجویان، توانایی ها و یادگیری های پیشین آنهاست. طراحان برنامه درسی نیازمند به تهیه اشکال چندگانه نیازهای متنوع، علایق و توانایی دانشجویان برای برنامه ریزی درسی هستند. امروزه دیگر مفهوم برنامه ریزی درسی از صورتهای مختلف کلاسیک خارج شده و به شکل یک مسأله ی جهانی درآمده است. با نگاهی اجمالی به رویکردهای برنامه ریزی درسی در جوامع اروپایی و آمریکایی و نیز تعداد اندکی از کشورهای دارای نظام سنتی، می توان دریافت که سیستمهای برنامه ریزی درسی برای مقاطع تحصیلی، زیربنای پیشرفت در آموزش و پرورش است.
در جهان امروز چالش های علمی، پیچیدگی مشاغل و سیستم های ارتباطی در حال دگرگونی است؛ این دگرگونی به حدی است که دیگر نمی توان با طرز تلقی گذشته و رویکردهای سنتی به فرآیند تربیت نسل جوان اندیشید. آن ها در منازل، آموزشگاه ها و جامعه به سادگی عوامل باز دارنده تفکر و خلاقیت می آموزند که از پرسش ها و کنجکاوی هایشان چشم بپوشند و به دنبال یافتن پاسخ هایی می باشند که دیگران از آنها توقع دارند. آن ها به تدریج می آموزند که دانشگاه محل تفکر نیست (Mirez cited in Shabani,2003:94).
آموزش عالی به عنوان یکی از بخش های تعلیم و تربیت که در آن اهمیت زیادی به علم و دانش داده می شود و تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه را بر عهده دارد، به نوبه ی خود تأثیر و تأثرات گوناگونی در رابطه با پدیده ی جهانی شدن دارد. به همین دلیل، لازم است اعضای هیأت علمی به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر کیفی شدن، از سواد کافی در زمینه های مختلف مانند برنامه ریزی درسی برخوردار باشند. (Sayedi, Shahidi & Foroutan, 2008:85)
در بیانه ی جهانی آموزش عالی، وظایف آموزش عالی در قرن حاضر این گونه مطرح گردیده است Pardakhtchi,2002:39-40)).
الف) تربیت فارغ التحصیلانِ با تخصص بالا و شهروندانی مسؤول که با کیفیت های خاص، قادر به مشارکت در تمام فعالیت های بشری می باشند.
ب) ایجاد فضای آزاد برای آموزش عالی و فراگیری در تمام طول زندگی.
ج) ارتقا و نشر دانش از طریق پژوهش و ایجاد تخصص های ویژه برای کمک به توسعه در جوامع.
د) کمک به فهم، تفسیر، حفظ، تقویت و ارتقای فرهنگ ملی، منطقه ای و بین المللی در چارچوب کثرت گرایی و تنوع فرهنگی.
هـ) کمک به حفظ و ارتقای ارزش های اجتماعی در جهت آموزش ارزش های اساسی شهروندی مبتنی بر مردم سالاری به نوجوانان و مشارکت در توسعه و بهبود آموزش در همه ی سطوح به ویژه آموزش معلمان. هدف های اساسی آموزش عالی به شرح زیر می باشد:
1. ارتقای سطح دانش و معرفت و ابداع دانش نوین؛
2. انتقال دانش یعنی آموزش علوم و فنون در سطح پیشرفته؛
3. تربیت نیروی انسانی متخصص برای دنیای کار؛
4. ارائه ی خدمات علمی و فنی؛
5. فراهم آوردن امکانات آموزشی مستمر برای دانش آموختگان دانشگاه؛
تربیت دانشمندان، پژوهشگران و مدیران برای ابداع، توسعه، تلاش، تکنولوژی و هماهنگی فعالیت ها به منظور نوسازی جامعه و ایجاد تغییرات و تحولات عمیق در نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه (Taghipourzahir cited in Tayebi,1997:23-25).
از ضروری ترین مسائل آموزش و پرورش در جوامع دنیا، برنامه ریزی درسی برای نسل های آینده است. این بدان معنی است که برنامه ریزی درسی از مهم ترین مسایل تربیتی است. در دو دهه ی اخیر، برنامه ریزی درسی جایگاه و ضرورت خود را بیشتر نشان داده است. پیش از این، دوره ها و دروس برنامه ریزی درسی جایگاه برجسته ای نداشت و واحدهای مربوطه در نهادهای آموزشی نیز به همان نسبت میلی به بکارگیری نتایج حاصل، در تدوین برنامه های درسی از خود نشان نمی دادند.
هیلداتابا هفت عنصر را بهعنوان عناصر یک برنامه معرفی می کند (Shariatmadari,2007:5) :
1-تشخیص نیازها
2- تعیین هدف ها
3- انتخاب محتوا
4- سازماندهی محتوا
5- انتخاب تجربیات یادگیری
6- سازماندهی تجربیات یادگیری
7- تعیین آن چه باید ارزشیابی شود، روش ها و وسایل ارزشیابی.
تایلر چهار عنصر اساسی را در سؤالات خود در زمینه برنامه ریزی درسی معرفی می کند:
1. تصمیم گیری در خصوص اهداف؛
2. چگونگی انتخاب تجربیات یادگیری؛
3. نحوه ی سازماندهی تجربیات یادگیری؛
4. نحوه ی ارزشیابی اثربخشی تجربیات یادگیری ؛. (Silver,William & Artor, 2001: 40)
برنامه ی درسی آموزش عالی می تواند از نظر تنوع ابعاد، رسالت دانشگاه، اهداف در نظر گرفته شده برای دانشجویان، مجموعه تجربیات دانشجویان و مجموعه ای از دوره های اختیاری برای دانشجویان، مورد بررسی قرار می گیرد.
از جمله صلاحیت ها و توانایی های فنی یا به عبارتی علمی اعضای هیات علمی که بر مشارکت آن ها در برنامه ریزی درسی تاثیرگذار می باشد، موارد زیر را می توان برشمرد: ( Zaynodinimaymand,2010:369-370).
• راهنمایی و هدایت دانشجویان در پروژه های تحقیقاتی پایان دوره و رساله های آنان.
• تالیف کتب و مقاله و نیز ترجمه ی مقالات علمی
• ارائه ی مقالات علمی در سیمینارها و کنفرانس های علمی.
• مشارکت در برگزاری کارگاه های آموزشی.
• رشته ی تحصیلی عضو هیأت علمی، گرایشات تحقیقی عضو هیأت علمی.
• میزان تحصیلات و تخصص مدرسه ای.
در کشور ایران نیز بعضی از مؤلفه های برنامه ریزی درسی مثل شیوه های ارائه ی محتوا، شیوه ی تنظیم زمان، چگونگی استفاده از تکنولوژی آموزشی و انتخاب شیوه های ارزشیابی به صورت نسبی توسط اعضای هیات علمی انجام می شود. لازم است با تدابیر مناسب زمینه ی انجام مؤلفه های دیگر نیز از طریق سیستم غیر متمرکز آموزشی فراهم گردد. این تحقیق نیز با چنین رویکردی و به منظور زمینه سازی جهت مشارکت اعضای هیات علمی در برنامه ریزی درسی انجام می گیرد.
از آن جا که مهارت تدوین برنامه ی درسی از جمله مهارت های اساسی و ضروری برای اعضای هیأت علمی بوده و این مهم، تنها در صورتی آن گونه که باید و شاید تحقق می یابد که میزان آگاهی اعضای هیات علمی در این زمینه، مطلوب باشد. با توجه به اهمیت نقش و جایگاه اعضای هیات علمی در فرآیند برنامه ریزی درسیِ آموزش عالی، این پژوهش به دنبال بررسی میزان آگاهی اعضای هیات علمی دانشگاه آزاداسلامی واحد لامرد از محورهای اساسی برنامه ریزی درسی می باشد. در این خصوص، هدف از محورهای اساسی برنامه ریزی درسی، عناصر مطرح در تدوین برنامه ی درسی می باشند که عبارتند از: نیازسنجی آموزشی، چگونگی انتخاب اهداف، شیوه های انتخاب محتوا، شیوه های سازماندهی محتوا، شیوه های ارائه ی محتوا، شیوه ی تنظیم زمان، چگونگی استفاده از تکنولوژی آموزشی و انتخاب شیوه های ارزشیابی مناسب.
برای رسیدن به این هدف، با بررسی میزان آگاهی اعضای هیات علمی واحد لامرد نسبت به دانش برنامه ریزی درسی و نقاط قوت و ضعف مشاهده شده و بر اساس دیدگاه های صاحب نظران، زمینه ی مساعدتری جهت ارائه ی پیشنهادهای مناسب به منظور تدوین برنامه ی درسی توسط اعضای هیات علمی فراهم خواهد گردید.
پیشینه ی پژوهش
در این قسمت مجموعه ی تحقیقاتی که به نوعی با این موضوع مرتبط هستند، مورد بررسی قرار می گیرد. زین الدینی میمند (2010)، پژوهشی با هدف بررسی میزان آگاهی اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان از محورهای اساسی برنامه ریزی درسی و ارائه ی الگوی راهنمای تدوین برنامه درسی انجام داده است. در این راستا میزان آگاهی نسبت به عناصر مطرح در برنامه ریزی درسی (شامل نیاز سنجی ، شیوه ی انتخاب اهداف آموزشی، انتخاب محتوا، شیوه ی سازماندهی محتوا، شیوه ی ارائه محتوا، زمان ارائه، بهره گیری از تکنولوژی آموزشی و نیز شیوه ی ارزشیابی) و همچنین فرآیند تدوین برنامه ی درسی مورد بررسی قرار گرفته است تا براساس نقاط قوت و ضعف مشاهده شده، الگوی راهنمای تدوین برنامه ی درسی برای استفاده ی اعضای هیات علمی طراحی گردد. یافته های پژوهش، حاکی است که میزان آگاهی اعضای هیات علمی از عناصر مختلف نیازسنجی، شیوه ی انتخاب اهداف آموزشی ، شیوه ی انتخاب محتوا، شیوه ی سازماندهی محتوا، شیوه ی ارائه ی محتوا، بهره گیری از تکنولوژی آموزشی و نیز ارزشیابی آموزشی گرایش به سمت "متوسط" دارد؛ اما میزان آگاهی اعضای هیات علمی از فرآیند تدوین برنامه ی درسی بر اساس الگوها و نظریه های برنامه ی درسی درحد نامطلوب و پایین می باشد.
سمیعی (1986)، در تحقیقی به بررسی میزان آگاهی مربیان مدارس عالی و دانشکده های پرستاری تهران در مورد برنامه ریزی درسی و تدریس پرداخته است. برای رسیدن به این هدف با روش توصیفی، پرسش نامه ی 35 سؤالی در اختیار 128 نفر از مربیان مدارس عالی و دانشکده های پرستاری تهران قرار داده شد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این مطلب است که به طور کلی میزان آگاهی مربیان مورد پژوهش از برنامه ریزی درسی و روش تدریس در سطح متوسط است.
پیتر ولف (2007)، پژوهشی را با عنوان « مدلی برای برنامه ریزی درسی در آموزش عالی : یک رویکرد برگرفته از اعضای هیأت علمی، تحت حمایت برنامه ریزان درسی و بر مبنای داده ها » انجام داده است. در این پژوهش بر این نکته تأکید شده است که اصطلاح تولید برنامه ی درسی، مبین این است که برنامه های درسی با یک فرآیند مداوم و پیوسته تولید می شوند. وی نهایتاً در این تحقیق، ایجاد بستر فرهنگی را برای بررسی مداوم و مرتب اهداف برنامه ی درسی و نتایج آن ها توصیه نموده است.
اقدسی(2002)، تحقیقی با عنوان «بررسی راهکارهای مشارکت اعضای هیأت علمی دانشکده های علوم تربیتی دانشگاه های تهران در برنامه ریزی آموزشی و درسی » انجام داده است. نتایج به دست آمده از این تحقیق حاکی از آن است که مشکلات ساختاری، مشکلات فرآیند انتخاب و اعمال مدیریت، مشکلات فرهنگی و نگرش اعضای هیات علمی، مشکلات قانونی مشارکت، مشکلات مربوط به فقدان نظام نظارت و ارزشیابی مهم ترین موانع مشارکت اعضای هیات علمی در برنامه ریزی آموزشی می باشد.
مازولینگ (2000) یافته های پژوهش خود را در زمینه ی ادراکات اعضای هیات علمی دانشگاه ها و تاثیر آن ها بر برنامه ریزی درسی و محتوای درسی در آموزش بیان کرده است. از دید او تاثیرگروه های بیرونی بر برنامه ریزی درسی آموزش عالی درحد متوسط است و بیشترین تاثیر را اعضای هیأت علمی دارند.
کرکگوز (2009)، پژوهشی با عنوان « چالش تولید و حفظ نوآوری برنامه ی درسی درآموزش عالی » انجام داده است. وی در پژوهش خود به این نکته اشاره کرده است که اگر در تدوین برنامه ی درسی به نیازهای فراگیران و هیأت علمی توجه شود، باعث پویایی و سیستماتیک بودن برنامه ی درسی می شود. همچنین شرکت و حمایت جریان تاثیرگذار برنامه، برای تولید برنامه ی درسی جهت دست یابی به انسجام میان اجزای آن ضروری می باشد. بنابراین مدرسانی که نقش کلیدی در مراحل فرآیند برنامه ی درسی و تجدید برنامه ی درسی دارند، لازم است از حمایت اجرایی و اداری برخوردار باشند.
اهداف پژوهش
1. بررسی راهکارهای توسعه ی کیفی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد با تأکید بر میزان آگاهی اعضای هیأت علمی در مورد شاخص های برنامه ریزی درسی.
2. ارائه ی راهکارهایی جهت توسعه ی کیفی دانشگاه مبتنی بر برنامه ریزی درسی.
سؤال های پژوهش
1. اعضای هیات علمی از نیازسنجی آموزشی تا چه اندازه آگاهی دارند؟
2. اعضای هیات علمی از چگونگی انتخاب اهداف آموزشی تا چه اندازه آگاهی دارند؟
3. اعضای هیات علمی از چگونگی انتخاب محتوا تا چه اندازه آگاهی دارند؟
4. اعضای هیات علمی از شیوه های سازماندهی محتوا تا چه اندازه آگاهی دارند؟
5. اعضای هیات علمی از شیوه های ارائه ی محتوا تا چه اندازه آگاهی دارند؟
6. اعضای هیات علمی از شیوه ی تنظیم زمان تا چه اندازه آگاهی دارند؟
7. اعضای هیات علمی از بهره گیری از تکنولوژی درتدریس تا چه اندازه آگاهی دارند؟
8. اعضای هیات علمی از روش های ارزشیابی تا چه اندازه آگاهی دارند؟
روش تحقیقدر این پژوهش، میزان آگاهی اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد از مؤلفه های برنامه ریزی درسی که به عنوان متغیر مورد بررسی قرار می گیرند، مطالعه می شود. هدف اساسي روش تحقيق زمينه اي، مطالعه و بررسي وسيعي از موقعيت قبلي و فعلي يا از کنش و واکنش هاي يک واحد از اجتماع و يا يک گروه مي باشد. به عبارت ديگر، در اين نوع پژوهش، شناسايي و درک جامعي از قسمتي مهم از يک واحد هدف است و نتايج حاصل ارائه دهنده تصوير کامل و سازمان يافته اي در آن واحد است(Naderi & Sayfenaraghi, 2008). لذا با توجه به هم خواني هدف پژوهش حاضر با هدف روش تحقيق زمينه اي، مي توان استنباط کرد، روش تحقيق اين پژوهش، روش تحقيق زمينه اي است.
جامعه، نمونه و روش نمونه گیری در يک پژوهشِ پرسش نامهاي، انتخاب افرادي که اطلاعات مورد نياز بايد از آنها گرفته شود، حائز اهميت اساسي است. جامعه ی آماري در اين پژوهش، كليه ی اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد مي باشند که تعداد آنها 39 نفر است. جهت اجتناب از خطاهاي ناشي از نمونهگيري، در این پژوهش هيچگونه نمونه گيري به عمل نیامد و کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد در نظر گرفته شد.
ابزار گردآوری داده ها
ابزار اندازهگيري اين پژوهش، یک پرسش نامه ی کتبی محقق ساخته شامل 57 سؤال می باشد. در اين پژوهش به منظور پاسخ گویی به هر يك از سؤال های تحقیقی، تعدادي سؤال در پرسش نامه طراحي شده است. پرسش نامه ی مورد استفاده در قالب طيف ليکرت با گزينه هاي خیلی کم، کم، متوسط، زياد و خيلي زياد و به ترتيب با رتبه هاي 1، 2، 3، 4 و 5 ارزش گذاري شده اند.
پس از احراز روایی پرسش نامه بر اساس نظرخواهی از متخصصین، به منظور تعیین پایایی، در ابتدا تعداد 10 عدد پرسش نامه به صورت تصادفي در فاصله ی زمانی دو هفته و برای دو بار در اختیار تعدادي از افراد جامعه ی آماري قرار داده شد و سپس با استفاده از آلفای کرونباخ، ضریب پایائی پرسش نامه محاسبه گردید که برابر 91/0 به دست آمد. اين ضريب آلفا نشان دهنده ی آن است که سؤال های مندرج در پرسش نامه در راستاي اهداف و موضوع پژوهش بوده و از پایایی كافي برخوردار هستند.
روشهاي آماری تحلیل داده ها بعد از تهيه پرسش نامه و جمعآوري پاسخهاي آزمودني ها به سؤال های آن، نوبت به تجزيه و تحليل دادههاي به دست آمده ميرسد. به اين منظور در اين پژوهش از روشهاي آماري توصيفي (جدول توزيع فراواني و درصد فراوانی، نمودار درصد فراوانی، میانگین، میانه، مد و چولگی) و استنباطي (آزمون خی دو در سطح معناداری 0.05) استفاده شده است. همچنین فرآیند تجزيه و تحليل داده ها و انجام آزمونهاي آماري توسط نرم افزار SPSS صورت گرفته است.
یافته هادر اين بخش به پاسخ گویی به سؤال های تحقیق پرداخته شده است. در کلیه موارد علاوه بر استفاده از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، میانه، مد و چولگی)، با به کارگیری آزمون خی دو نیز به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا نسبت اعضاي هيأت علميِ آگاه از مؤلفه ی مورد نظر در سطوح مختلف يكسان است یا خیر؟ معناداری آزمون خی دو به معنیِ یکسان نبودنِ نسبتِ اعضاي آگاه از مؤلفه ی مورد نظر در سطوح مختلف (خیلی کم، کم، متوسط، زياد و خيلي زياد) بوده و بیانگر گرایشِ آگاهیِ اعضا به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. با اجرای این آزمون توسط نرم افزار SPSS و مقایسه ی P- مقدارِ حاصل با عدد 0.05 (سطح معناداری آزمون)، نتیجه ی آزمون بیان شده است.
• سؤال اول : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از نیازسنجی آموزشی چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضاء از نياز سنجي آموزشي به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار منفی و قابل ملاحظه ی چولگی بیانگر گرایش به سمت راست می باشد. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از نياز سنجي آموزشي گرايش به سطح زیاد دارد.
جدول (1) : نتایج مربوط به سؤال اول تحقیق
• سؤال دوم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از چگونگی انتخاب اهداف آموزشی چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا از چگونگي انتخاب اهداف به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار مثبتِ چولگی بیانگر گرایش به سمت چپ است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانگین، میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از چگونگي انتخاب اهداف گرايش به سطح متوسط دارد.
جدول (2) : نتایج مربوط به سؤال دوم تحقیق
• سؤال سوم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از چگونگی انتخاب محتوا چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا از چگونگي انتخاب محتوا به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از چگونگي انتخاب محتوا گرايش به سطح زیاد دارد.
جدول (3) : نتایج مربوط به سؤال سوم تحقیق
• سؤال چهارم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از شیوه های سازماندهی محتوا چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا از شيوههاي سازماندهي محتوا به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار مثبتِ چولگی بیانگر گرایش به سمت چپ است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانگین، میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از شيوههاي سازماندهي محتوا گرايش به سطح متوسط دارد.
جدول (4) : نتایج مربوط به سؤال چهارم تحقیق
• سؤال پنجم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از شیوه های ارائه ی محتوا چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا از نياز سنجي آموزشي به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار منفیِ چولگی بیانگر گرایش به سمت راست است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از شيوههاي ارائه ی محتوا گرايش به سطح زیاد دارد.
جدول (5) : نتایج مربوط به سؤال پنجم تحقیق
• سؤال ششم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از شیوه ی تنظیم زمان چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضاء از شيوه تنظيم زمان به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار منفی و قابل ملاحظه ی چولگی بیانگر گرایش به سمت راست است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از شيوه ی تنظيم زمان گرايش به سطح زیاد دارد.
جدول (6) : نتایج مربوط به سؤال ششم تحقیق
• سؤال هفتم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از بهره گیری ازتکنولوژی درتدریس چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا در خصوص بهرهگيري از تكنولوژي در تدريس به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار منفیِِ چولگی بیانگر گرایش به سمت راست است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای میانگین، میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي در خصوص بهرهگيري از تكنولوژي در تدريس گرايش به سطح متوسط دارد.
جدول (7) : نتایج مربوط به سؤال هفتم تحقیق
• سؤال هشتم : میزان آگاهی اعضای هیات علمی از روش های ارزشیابی چگونه می باشد؟
با توجه به اين كه P- مقدار بدست آمده (000/0) كمتر از سطح معنيداری 05/0= α است، لذا آزمون معنادار بوده و اين بدان معني است كه گرایشِ آگاهیِ اعضا از روشهاي ارزشيابي به سمت سطح و یا سطوحی خاص می باشد. مقدار منفیِ چولگی بیانگر گرایش به سمت راست است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای برای میانگین، میانه و مد و نیز توزيع درصد فراواني و نمودار آن ملاحظه می شود که ميزان آگاهي اعضاي هيأت علمي از روشهاي ارزشيابي گرايش به سطح زیاد دارد.
جدول (8) : نتایج مربوط به سؤال هشتم تحقیق
* دریافت جداول + نتیجه گیری :
دانلود