بررسی عوامل اجتماعی موثر بر توسعه مشارکت سیاسی زنان
(مطالعه موردی: زنان 18 تا 39 سال شهرستان لامرد)
دکترسید احمد هاشمی دانشگاه آزاد اسلامی لامرد
عبدالعزیز عبداله زاده دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی جهرم
چکیده:مشارکت سیاسی زنان یکی از موضوعات مهمی است که در حوزه های مختلف علوم اجتماعی و سیاسی به آن توجه خاص می شود.این مطالعه بر آن است که به بررسی عوامل اجتماعی بر مشارکت سیاسی زنان بپردازد، و دلایل استقبال محدود زنان ایرانی را در عرصه مشارکت سیاسی کشور بررسی کند.
تحقیق مذکور با استفاده از روش توصیفی و به شیوه پیمایشی انجام گرفته است. نمونه مورد مطالعه 343 نفر از زنان شهرستان لامرد بین سنین 18 تا 39 سال بودند که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد. و با استفاده از روشهای آماری پارامتری و ناپارامتری بوسیله نرم افزار spss نتایج داده ها مورد تحلیل قرار گرفته است . یافته های تحقیق طبق آزمونهای همبستگی رگرسیون و تحلیل واریانس ، حاکی از آن است که بین متغیرهای مستقل (وضعیت تأهل،اعتماد سیاسی، خانواده سیاسی، میزان تقید مذهبی، تمایل به کسب قدرت و مقام) با مشارکت سیاسی زنان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
کلید واژه ها:
مشارکت سیاسی، اعتماد سیاسی، خانواده سیاسی، جامعه پذیری سیاسی، پایگاه اجتماعی
مقدمه: مشارکت در زندگی تا بدان اندازه اهمیت دارد که ارسطو آن را محور «زندگی سیاسی» قرار داده است و شهروند را کسی می داند که از حق مشارکت در امور سیاسی برای اولین بار از حدود دویست سال قبل، از طریق حق رأی صرفا برای مردان، در جوامع باختری رواج یافت، اما مشارکت زنان در سیاست با تأخیری صد ساله آغاز شد.
شناخت عوامل موثر بر فعالیتهای سیاسی زنان بدلیل اینکه نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و باید به نسبت جمعیت خود در سیاست حضور داشته باشند و مشارکت خود زمینه های مختلف فرآیند توسعه را تسریع بخشند، امری لازم و به جا است. این واقعیتی است که زنان صرف نظر از فضای فرهنگی و اجتماعی که در آن به سر میبرند؛ مشکلات مشترک زیادی دارند. محدودیت اعتماد به نفس و تلقی منفی از خود داشتن و سایر عوامل روان شناختی که ناشی از شرایط جامعه اند، هم بخشی از مشکلات زنان در زمینه مشارکت سیاسی را تشکیل می دهند. برای شناسایی و رفع موانع مشارکت زنان مناسب ترین کسانی که قادر به حل مشکلات و مسائل مرتبط می باشند، خود زنان هستند.
تقید به دین، تاثیر خانواده در ایجاد بینش سیاسی، پایگاه اجتماعی – اقتصادی (میزان تحصیلات، میزان درآمد، شغل)، تمایل به قدرت و مقام، وضعیت تأهل، اعتماد سیاسی، ازجمله عوامل موثر می باشد.
برنامه ریزان نیروی انسانی باید با دخالت دادن زنان در امور مختلف جامعه از حداکثر استعدادها و توانایی های زنان در امور مختلف جامعه از حداکثر استعدادها و توانایی های زنان بهره برداری کنند. (لهسایی زاده، 20:1381).
دور ساختن زنان چه از سوی عوامل بیرونی یا درونی از دانش سیاسی به بهانه تندی آثار مثبت همیاری اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
از این رو ضرورت تقویت مشارکت سیاسی زنان یک موضوع سرنوشت سازی برای توسعه اجتماعی کشور محسوب میشود که هر چه روی آوری به آن کندتر و شکل ایجاد آن ناقص تر باشد تاریخ توسعه کشور به تأخیر می افتد. آنگونه که شاید با از میان رفتن وقت طلایی هیچ وقت حاصل نمی شود.
در هر صورت نادیده گرفتن نیازها، خواسته ها و مطالبات زنان به نفع توسعه جامعه ما نخواهد بود با توجه به رشد حضور دختران در مراکز آموزش عالی و مجامع علمی می بایست زمینه های حضور آنان را در عرصه های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی فراهم آورد.
و اما این پژوهش در صدد بررسی عوامل موثر اجتماعی بر مشارکت سیاسی زنان در شهرستان لامرد است.
مروری بر مطالعات پیشین:پناهی (1386)در تحقیقی تحت عنوان بررسی این عوامل اجتماعی اقتصادی دانشجویان در نوع نگرش آنان نسبت به مشارکت سیاسی زنان است، جامعه آماری این تحقیق کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه شیراز بوده که از طریق نمونه گیری طبقه ای خوشه ای تصادفی تعداد 599 نفر از آنان انتخاب شدند که پرسشنامه تهیه شده را تکمیل نمودند. یافته های تحقیق نشان می دهد که دانشجویان زن نگرش مثبت تری درمورد مشارکت سیاسی زنان دارند تا دانشجویان مرد.
کتابی و همکارانش (1376) در مراکز شهری استان اصفهان تحقیقی به تحت عنوان مشارکت سیاسی زنان انجام داده اند. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان 39-20 ساله ساکن در مراکز شهرستانهای استان بوده است. حجم جامعه نمونه 1910 نفر که بصورت تصادفی انتخاب و پرسشنامه را تکمیل کرده اند و از مهمترین یافته های این تحقیق آن است که سطح مشارکت سیاسی در بین زنان مورد مطالعه بسیار پایین بوده است. بیش از 80 درصد از افراد مورد مطالعه در فاصله مشارکت سیاسی (خیلی کم تا مشارکت سیاسی در سطح متوسط پایین) قرار می گیرند.
وارن میلر در مورد شرکت در انتخاب به این نتیجه می رسد که الگوی مشارکت سیاسی در کشورهای مختلف یکسان است. مردان بیش از زنان، شهرنشینان بیش از روستائیان، متأهلاین بیش از مجردین، افراد دارای منزلت بالا بیش ازافراد دارای منزلت پایین و افرادی که عضو سازمان ها هستند از افرادی که عضویت ندارند در انتخابات شرکت میکنند (به نقل از باور، 24:1374).
یکی از عوامل اصلی تعیین کننده در رأی سیاسی زنان رأی شوهرانشان است. در برخی پژوهشها دلایل گرایش زنان به رأی سیاسی شوهرانشان مورد بررسی قرار گرفته است.
مثلا میلر نشان می دهد که از زمانی که زنان اظهار داشته اند مانند شوهران خود رأی می دهند 30 درصد دلایل اینکار را اعتماد به شوهران خود بیان کردند. 30 درصد اجتناب از مشاجره را دلیل کار خود عنوان کردند و 40 درصد همفکر بودن با شوهران خود مانند آنها رأی دادند. در آلمان غربی 90 درصد زن و شوهرها مثل هم رأی می دهند زنها معمولا شوهران خود را در امور سیاسی آگاهتر می دانند (به نقل از جام جم، 2:1382ش).
فرضیه های تحقیق:• فرضیه شماره 1: به نظر می رسد بین وضعیت تاهل زنان و میزان مشارکت سیاسی رابطه وجود دارد
• فرضیه شماره 2: به نظر می رسد بین سطح تحصیلات زنان و میزان مشارکت سیاسی رابطه وجود دارد.
• فرضیه شماره 3: به نظر می رسد بین سن پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
• فرضیه شماره 4: بین اعتماد سیاسی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد
• فرضیه شماره 5: بین وضعیت سیاسی خانواده پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
• فرضیه شماره 6: بین میزان تقید مذهبی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
• فرضیه شماره 7: بین میزان اعتماد به نفس پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
روش تحقیق : در این تحقیق از تکنیک پیمایش به عنوان یکی از رایج ترین تکنیک های تحقیق استفاده شده است.
جامعه آماری:جامعه آماری این بررسی شامل کلیه زنان شهرستان لامرد در گروه سنی 18-39سال که تعداد کل آنها 3000نفر می باشد در نظر گرفته شده است.
تعیین حجم نمونه:برای تعین حجم نمونه از فرمول معروف کوکران استفاده شده است.
تعداد کل جامعه آماری=3000N=
نمونه آماری =343نفرn =
سطح زیر منحنی نرمال (ضریب اطمینان)=69/1
فاصله اطمینان=05/0=d
احتمال وجود صفت = 5/0=p
احتمال عدم وجود صفت=5/0=q
روش تجزیه و تحلیل:برای توصیف ویژگی های جامعه مورد مطالعه از آمارهای توصیفی و جدول سازی، نمودار، انحراف استاندارد و غیره استفاده شده است و جهت معنادار بودن ارتباط بین متغیرها با توجه به سطح سنجش هر یک از آنها از آزمونهای T تفاوت میانگین ها و همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شده است.
یافته های تحقیق:یافته های توصیفی:جدول شماره 1توزیع فراوانی زنان مورد مطالعه بر حسب میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
همچنان که در جدول شماره 1 نیز مشاهده می شود بیشترین میزان مشارکت سیاسی با 1/57درصد مربوط به طبقه متوسط است.
یافته های استنباطیدر اینجا به بررسی فرضیات تحقیق با استفاده از تکنیک های آمار ایتنباطی می پردازیم
فرضیه شماره 1: به نظر می رسد بین وضعیت تاهل زنان و میزان مشارکت سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره 2 آزمون تفاوت مشارکت سیاسی برحسب وضعیت تاهل
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
جدول شماره 2 نتایج بررسی تفاوت میانگین مشارکت سیاسی بر حسب وضعیت تاهل پاسخگویان را نشان می دهد. میزان میانگین ها حاکی است که میانگین مشارکت سیاسی برای گروه مجردان(12.5) کمتر از مقدار آن برای زنان متاهل(13.5) شده است. تفاوت مشاهده شده بین دو میانگین بر اساس آزمون T با مقدار 2.4 و سطح معنی داری 0.019Sig = بیانگر این است که با 95 درصد اطمینان، تفاوت معنی داری بین زنان مجرد و متاهل از نظر میزان مشارکت سیاسی وجود دارد، لذا فرضیه فوق تایید می شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیقات پناهی (1376) ، لیپیست و دوورژه در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
سطح تحصیلات زنان و میزان مشارکت سیاسیفرضیه شماره 2: به نظر می رسد بین سطح تحصیلات زنان و میزان مشارکت سیاسی رابطه وجود دارد.
جدول شماره 3 آزمون تفاوت میزان مشارکت سیاسی در بین زنان بر حسب میزان تحصیلات آنها
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
جدول شماره 3 ، نتایج بررسی تفاوت میزان مشاركت سیاسی پاسخگویان را بر حسب سطح تحصیلات آنها نشان می دهد. میانگین نمرات نشان دهنده این مطلب می باشد که میزان مشاركت سیاسی کسانی که داراي تحصیلات کارشناسی ارشد بوده است، بیشتر از بقيه افراد می باشد. همان طور که داده های جدول نشان می دهد این روند، حالتی تقریبا نزدیک به هم دارد، یعنی با افزايش سطح تحصیلات، میزان مشاركت سیاسی تغییری را نشان نمی دهد. با توجه به اینکه تفاوت مشاهده شده بین میانگین های گروه های مختلف در مورد میزان مشاركت سیاسی، بر اساس آزمون F با مقدار 0.56 و سطح اطمینان 95 درصد(0.640Sig = )، معنی دار نمی باشد، لذا فرضیه فوق تایید نمی شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیقات مصفا (1374) مرکز تحقیقات افکار ملی آمریکا (1991) ، آلموند و پاول و اینگلهارت در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
سن پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسیفرضیه شماره 3: به نظر می رسد بین سن پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
جدول شماره4 آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون متغیر سن و میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
به منظور بررسی رابطه بین سن زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها از تکنیک آماری رگرسیون استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله، همبستگی بسیار ضعیفی (0.004R = ) بین سن زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها وجود دارد. مقدار 0.000= R2 نشان می دهد که متغیر مستقل عملا تاثیری در تبیین تغییرات مشاهده شده در جمعیت نمونه از نظر ميزان مشارکت سیاسی آنها، نداشته است. ضریب بتا 0.004- Beta=، جهت منفی و رابطه معکوس بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب 0.003- B = حاکی از این است که به ازای هر واحد افزایش در متغیر مستقل(سن)، 0.004- واحد از متغیر وابسته(میزان مشارکت سیاسی) کاسته می شود. در مورد معنی دار بودن رابطه فوق با توجه به مقادیر 0.07-T = ، 0.005F = ، و 0.944Sig = رابطه فوق با 95 درصد اطمینان معنی دار نمی باشد، لذا فرضیه فوق تایید نمی شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیقات پناهی (1376) مصفا(1374) و پشتیان در سال(1989) در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
اعتماد سیاسی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسیفرضیه شماره4 بین اعتماد سیاسی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد
جدول شماره 5 آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون متغیر اعتماد سیاسی و میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
به منظور بررسی رابطه بین میزان اعتماد سیاسی زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها از تکنیک آماری رگرسیون استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله، همبستگی بالایی (0.54R = ) بین میزان اعتماد سیاسی زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها وجود دارد. مقدار 0.296= R2 نشان می دهد که متغیر مستقل تاثیر قابل توجهی در تبیین تغییرات مشاهده شده در جمعیت نمونه از نظر ميزان مشارکت سیاسی آنها، داشته است. ضریب بتا 0.54 Beta=، جهت مثبت و رابطه مستقیم بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب 0.38 B = حاکی از این است که به ازای هر واحد افزایش در متغیر مستقل(میزان اعتماد سیاسی)، 0.38واحد به متغیر وابسته(میزان مشارکت سیاسی) افزوده می شود. در مورد معنی دار بودن رابطه فوق با توجه به مقادیر 11.9T = ، 143.5F = ، و 0.000Sig = رابطه فوق با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد، لذا فرضیه فوق تایید می شود.
خانواده پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسیفرضیه شماره5 بین وضعیت سیاسی خانواده پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
جدول شماره 6 آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون متغیر وضعیت سیاسی خانواده و میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
به منظور بررسی رابطه بین وضعیت سیاسی خانواده و میزان مشارکت سیاسی زنان از تکنیک آماری رگرسیون استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله، همبستگی متوسطی (0.46R = ) بین وضعیت سیاسی خانواده و میزان مشارکت سیاسی زنان وجود دارد. مقدار 0.21= R2 نشان می دهد که متغیر مستقل تاثیر قابل توجهی در تبیین تغییرات مشاهده شده در جمعیت نمونه از نظر ميزان مشارکت سیاسی آنها، داشته است. ضریب بتا 0.46 Beta=، جهت مثبت و رابطه مستقیم بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب 0.6 B = حاکی از این است که به ازای هر واحد افزایش در متغیر مستقل(وضعیت سیاسی خانواده)، 0.6واحد به متغیر وابسته(میزان مشارکت سیاسی) افزوده می شود. در مورد معنی دار بودن رابطه فوق با توجه به مقادیر 9.7T = ، 93.6F = ، و 0.000Sig = رابطه فوق با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد، لذا فرضیه فوق تایید می شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیق پناهی (1376) در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
میزان تقید مذهبی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی:فرضیه شماره 6 بین میزان تقید مذهبی پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
جدول شماره7 آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون متغیر میزان تقید مذهبی و میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
به منظور بررسی رابطه بین میزان تقید مذهبی و میزان مشارکت سیاسی زنان از تکنیک آماری رگرسیون استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله، همبستگی ضعیفی (0.26R = ) بین میزان تقید مذهبی و میزان مشارکت سیاسی زنان وجود دارد. مقدار 0.08= R2 نشان می دهد که متغیر مستقل تاثیر قابل توجهی در تبیین تغییرات مشاهده شده در جمعیت نمونه از نظر ميزان مشارکت سیاسی آنها، نداشته است. ضریب بتا 0.26 Beta=، جهت مثبت و رابطه مستقیم بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب 0.27 B = حاکی از این است که به ازای هر واحد افزایش در متغیر مستقل(میزان تقید مذهبی)، 0.27واحد به متغیر وابسته(میزان مشارکت سیاسی) افزوده می شود. در مورد معنی دار بودن رابطه فوق با توجه به مقادیر 9.7=T 93.6F = ، و 0.000Sig = رابطه فوق با 99 درصد اطمینان معنی دار می باشد، لذا فرضیه فوق تایید می شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیق پشتیان در سال (1989) در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
اعتماد به نفس پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی:فرضیه شماره 7: بین میزان اعتماد به نفس پاسخگویان و میزان مشارکت سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
جدول شماره 8 آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون متغیر میزان اعتماد به نفس و میزان مشارکت سیاسی
{ در پایان مقاله ، نمودار ، جداول و منابع را دریافت نمایید}
به منظور بررسی رابطه بین میزان اعتماد به نفس زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها از تکنیک آماری رگرسیون استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله، همبستگی ضعیفی (0.101R = ) بین میزان اعتماد به نفس زنان و میزان مشارکت سیاسی آنها وجود دارد. مقدار 0.001= R2 نشان می دهد که متغیر مستقل عملا تاثیری در تبیین تغییرات مشاهده شده در جمعیت نمونه از نظر ميزان مشارکت سیاسی آنها، نداشته است. ضریب بتا 0.1Beta=، جهت مثبت و رابطه مستقیم بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب 0.12 B = حاکی از این است که به ازای هر واحد افزایش در متغیر مستقل(میزان اعتماد به نفس)، 0.12واحد به متغیر وابسته(میزان مشارکت سیاسی) افزوده می شود. در مورد معنی دار بودن رابطه فوق با توجه به مقادیر 1.9T = ، 3.5F = ، و 0.061Sig = رابطه فوق با 95 درصد اطمینان معنی دار نمی باشد، لذا فرضیه فوق تایید نمی شود.
نتیجه این تحقیق با تحقیق کوکومبز (1969) در خصوص این متغیر هماهنگی دارد.
بحث و نتیجه گیریدر پژوهش حاضر عوامل اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان مورد بررسی قرار گرفت. شهرستان لامرد نمونه انتخابی این تحقیق بود.بر این اساس نزدیک به 343 نفر از زنان و دختران شهرستان مذکور به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند.
بر اساس رویکردی مبتنی بر عوامل اجتماعی و با استفاده از عناصری از رهیافتهای جامعه شناسی – روان شناسی – سیاسی ، نظریه هایی تلفیقی ارایه و بر اساس آنها فرضیه مطرح می گردید. یافته های توصیفی حکایت از آن دارند که بیشترین مشارکت زنان در عرصه های سیاسی به رأی دادن خلاصه می شود. در مرحله بعد شرکت در راهپیمایی ها و تشویق دیگران به رأی دادن به نفع کاندیدای خاص یا فاصله زیاد از رأی دادن قرار می گیرند. سایر فعالیت های سیاسی در مراحل بعد قرار می گیرند.
نتایج یافته های استنباطی تحقیق نشان دهنده آن بودند لذا با توجه به بحث های پیشین مشارکت سیاسی فعالانه و مثبت زنان در شرایط فعلی کمتر می باشد.
از سوی دیگر مطالعات پیشین نشان داده است که اگر چه ایران از پیش از انقلاب تحت تأثیر عوامل اقتصادی – اجتماعی قرار گرفته است اما برخی از ابعاد این عوامل همچون جامعه پذیری سیاسی و به ویژه عوامل اقتصادی زنان و دختران را بیشتر تحت تأثیر قرار داده است به بیان دیگر افراد متأهل در مقایسه با افراد مجرد مذهبی تر و دارای اعتماد بیشتری به ارکان سیاسی کشور هستند و افراد مجرد نیز به دلیل دنیاگرا بودن (سکولار بودن) کمتر در مشارکت سیاسی در فضای موجود رغبت نشان می دهند.
همچنان که احتمال آن پیش بینی می شد، بیشترین رابطه از بین متغیرهای مستقل مربوط به تقید مذهبی بود افراد سکولار یا دنیوی گرا کمتر از افراد در فعالیت های سیاسی شرکت داشته اند. مطالعه ای که در خارج از ایران تست شوپ انجام شده است، نشان داد که افراد مذهبی نوع خاص مشارکت سیاسی داشته و از برخی از جناح های سیاسی حمایت می کنند (Shupe, 1997).
لذا می توان نتیجه گرفت که افراد سکولار عکس این عمل می کند، به بیان دیگر آن ها از احزاب و تفکرات غیر مذهبی حمایت می کنند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که با توجه به اینکه حکومت در ایران متأثر از اندیشه های دینی و حامی رفتارهای دینی است، لذا افراد دنیوی گرا مشارکت سیاسی کمتری خواهند داشت. در اینجا نیز مشاهده می کنیم که افرادی که مذهبی ترند، تمایلی چندانی به مشارکت در فعالیت های سیاسی خواهند داشت اما چون سیستم متکی بر اندیشه های مذهبی و تا حدودی بر گرفته از سنت می باشد، لذا زنان سنتی تر رغبت بیشتری برای مشارکت سیاسی از خود نشان می دهند.
زنانی که نوگراتر بوده اند کمتر در فعالیت های سیاسی مشارکت داشته اند. این رابطه با چارچوب نظری ارایه شده هم خوانی داشته است. همان طور که احتمال داده شد، افرادی که به ارکان سیاسی موجود اعتماد داشته اند، بیشتر در فعالیت های سیاسی مشارکت نموده اند. تحقیقات پیشین نیز این رابطه را تأیید نموده اند (Salisbury, 1975; Payne&. Woshinsky, 1972; Finifter, 1970; Aberbach& walker, 1970).
از دیگر متغیرهایی که تاثیر مهمی در مشارکت سیاسی داشته اند و احتمال آن می رفت که بر اساس چارچوب نظری تحقیق دارای رابطه با مشارکت سیاسی باشند. متغیرهای اعتماد سیاسی، خانواده سیاسی، تمایل به کسب قدرت و مقام بوده اند.
پیشنهادات تحقیق:1- تمایل به مشارکت سیاسی رابطه مستقیمی با موقعیت اجتماعی زنان دارد. به همین دلیل پیشنهاد می شود شرایط به لحاظ اجتماعی و حقوقی به گونه ای تدارک دیده شود که زنان از موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار گردند تا بر مشارکت سیاسی آنان افزوده شود.
2- با افزایش میزان تحصیلات زنان، احتمال اشتغال آنان افزایش می یابد و این دو متغیر (تحصیلات و شغل) هر دو اثر مثبتی بر مشارکت سیاسی زنان دارد به همین دلیل پیشنهاد می شود شرایط به گونه ای مهیا شود که زمینه های تحصیل زنان در مقاطع بالا فراهم شود
3- با افزایش اعتماد به نفس زنان مشارکت سیاسی آنان افزایش پیدا کرده لذا پیشنهاد می گردد جوحاکم بر خانواده و اجتماع به شکلی طراحی گردد که شرایط اعتماد به نفس زنان افزایش یابد.
4- نظر به بافت تقریباً سنتی محیط تحقیق غالباً زنان از رای شوهرانشان تبعیت نموده لذا شرایط به شکلی ایجاد گردد تا این نگاه مردسالارانه تضعیف شود.
دریافت نمودار و جداول :
دریافت