تعلیم و تربیت اسلامی
تالیف:
دکتر سیداحمد هاشمی
(عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد)
دکتر سیدرضا بلاغت
(پژوهشگر و استاد دانشگاه)
بخش اول
معنا و مفهوم
تعلیم و تربیت اسلامی
سازواري تربيت اسلامي
مباحث بسيار زيادي در اين زمينه صورت گرفته است كه آيا مفهوم «تربيت ديني» به طور اعم و «تربيت اسلامي» به طور اخص مفهومي معني دار است يا خير؛ به عبارت ديگر اگر بخواهيم تربيت را به مثابه يك علم بنگريم آيا مي توانيم آن را با دين (همانند اسلام) پيوند دهيم يا خير؟ از مخالفان مفهوم تربيت ديني، هرست مي باشد(وينچ و جينجل ، 1999، ص128). هرست براي نشان دادن ادعاي خود كه مفهوم تربيت ديني (يا تربيت اسلامي و تربيت بر گرفته از سيره ي ائمه)، مفهومي بي معني و غير ممكن است از سه دليل استفاده مي كند(باقري، 1384):
الف) دانش ديني، صورت متمايزي ندارد بلكه آن چه در متون ديني مطرح شده، متعلق به حوزه هاي ديگر دانش است.
ب) دانش علمي، ماهيتي مستقل دارد و نمي توان آن را وامدار دين كرد و از علمي ديني سخن گفت: «فهم علمي، ماهيتا مستقل است».
ج) آموزه هاي ديني به شرايط خاص تاريخي خود اشاره دارد. اين آموزه ها متعلق به زمينه هاي اجتماعي خاص در گذشته است و نمي توان آن را به روزگار صنعتي و پيشرفته ي كنوني تعميم داد.
دكتر باقري به اين مدعيات هرست پاسخ داده است(همان):
الف) در ايراد اول آن چه هرست و ديگران به آن توجه نكرده اند اين است كه متون ديني، محوري اساسي دارند؛ اين محور اساسي خداوند است. به عبارت ديگر مي توان گفت كه در تمام گزاره هاي ديني خدا به نحوي پيش فرض گرفته شده و اين مهم، متغير مهم استقلال اين گزاره هاست.
ب) در ايراد دوم، هرست به روش علم نظر دارد و علم را از حيث نظريه مورد غفلت قرار داده است و از قضا قلمرو نظريه در علم، قلمرويي است كه نمي توان در آن داعيه ي استقلال داشت. به عبارت ديگر مشاهدات محقق مستقيم و محض نيست و به شدت تحت تاثير زمينه ي فكري خود است.
ج) اگر تاريخ مند بودن افكار و انديشه ها را همواره چون مانعي بر تعميم پذيري آن ها بدانيم، در ورطه ي نسبيت گرايي مهلكي گام نهاده ايم كه اعتباري براي هيچ انديشه اي باقي نخواهد گذاشت.